ویژه نامه «پیام صادق» به مناسبت شهادت امام جعفر صادق(ع)(2)


http://www.pic.iran-forum.ir/images/jg1gxkxcsubfgfdx7pos.jpg


پیشوای صادق علیه السلام در اندیشه مقام معظم رهبری

ویژگیهای شیعیان از دیدگاه امام صادق(ع)

25 کلید آرامش



پیشوای صادق علیه السلام در اندیشه مقام معظم رهبری

در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی و در زمانی که رهبری جامعه;مهمترین مساله نهضت اسلامی بود; رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای (دامت برکاته چند سخنرانی درباره تحلیل زندگانی امام ششم(ع) ایراد کرد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی;تحت عنوان «پیشوای صادق(ع ») توسط انتشارات سیدجمال و باهمکاری واحد ایدئولوژی روزنامه جمهوری اسلامی تنظیم و منتشرگردید. تاریخ دقیق انجام سخنرانی معلوم نیست ولیکن بین سالهای 45 50 شمسی بوده است. کتاب «پیشوای صادق(ع ») در بین سالهای 58 تا 60 شمسی منتشر شده است. در هر حال; محتوای کتاب هرچندمختصر است 111 صفحه اما یکی از بهترین تحلیل های سیاسی درباره عملکرد امام صادق(ع) شمرده می شود. مباحث این اثروزین;با رعایت امانت و براساس ترتیب و نظم کتاب به طور خلاصه عبارت از چند نکته ذیل است:

1- دو قضاوت درباره امام صادق(ع) دربین مردم وجود دارد که هردو محل تامل است. قضاوت اول حمایت آمیز است: آن امام بزرگ;فرصتی طلایی برای تعلیم و تربیت به دست آورد و چنان غرق در نشرعلم و دین شد که نتوانست به فریضه امر به معروف و نهی از منکرعمل کند و ناچار شد در مقابل حکام ظلم و جور به مدح و ستایش وتملق بپردازد! قضاوت دوم اعتراض آمیز است: او در زمانی که ظلم وجنایت از در و دیوار می بارید، ره عافیت در پیش گرفت و از رسالت انسانی یک رهبر غفلت ورزید و به درس و بحث دل خوش کرد! در حالی که شیعیانش گرفتار تعقیب و زندان و شکنجه و تبعید و قتل و غارت بودند!

2- هیچ یک از آن دو قضاوت; پایه و مایه استوار و صحیحی ندارد.هردو قضاوت براساس چند روایت مجعول شکل گرفته است که دقت درمحتوای آن; ساختگی بودن آن را آشکار می سازد، زیرا ساحت رفیع امامت بسی پاک تر و والاتر از آن است که آلوده به تملق و ستایش بی جا; آن هم نسبت به طاغوت ها و ستمگران گردد. علاوه برآن که برخی از این روایات، اساسا سند ندارد.

3- در برخی از روایات مذکور که سندی برای آن ذکر شده، راوی شخصی است به نام ربیع حاجب. ربیع کیست؟ ربیع آجودان مخصوص منصور خلیفه عباسی و به تعبیر آن روز حاجب او بود. اونزدیک ترین و مورد اعتمادترین شخص در دستگاه منصور بود و در سال 153 هجری به مقام وزارت نیز رسید و تا آخر زندگی منصور (سال 158 هجری) در پست وزارت باقی ماند. شگفت آور است که عاقلی; سخن نزدیک ترین یار خلیفه را درباره ذلت و تضرع دشمن خلیفه، بی هیچ تحقیق و جستجویی بپذیرد!

4- قضاوت دوم (قضاوت اعتراض آمیز) سخنی است شبیه داوری های شرق شناسان که غالبا آلوده به غرض یا برخاسته از جهل و بی خبری است و مبتنی بر بینش مادی و الحادی، مانند قضاوت خاورشناس یهودی;فیلیپ حتی درباره صلح امام حسن(ع) و قضاوت خاورشناس مارکسیست;پطروشفسکی بعثت رسول اکرم(ص).

5- نظریه و داوری صحیح درباره امام صادق(ع) و سایر امامان علیهم السلام ، قضاوت سومی است که با تحقیق درمنابع و مآخذ ودقت در آن به دست می آید و آن این است: امامان شیعه، همانند خودپیامبر(ص) هدفی جز این نداشتند که نظام عادلانه اسلامی را با همان ویژگی ها و اهدافی که قرآن روشن کرده ایجاد کنند و یا استمراربخشند. زیرا امامت; تداوم نبوت است. براین اساس، برنامه عمومی امامان علیهم السلام دو بخش اساسی و انفکاک ناپذیر داشت:

الف) تبیین ایدئولوژی اسلام.

ب) تامین قدرت اجرایی و اجتماعی.

6- امامت از نظر تاریخی چهار دوره را پیمود:

الف) سکوت.

ب) قدرت.

ج) شهادت.

د) جهادی دیگر.

دوره اول از رحلت رسول اکرم(ص) شروع شد و با آغاز حکومت امیرالمؤمنین(ع) پایان یافت.

دوره دوم; دوره حکومت امام علی(ع) و امام مجتبی(ع) است. دوره سوم عبارت از بیست سال میانه صلح امام حسن(ع) (سال 41 هجری) وشهادت امام حسین(ع) (سال 61 هجری) است. دوره چهارم; بعد ازشهادت سیدالشهداء(ع) تا دو قرن بعد و آغاز غیبت است.

7- امام امیرالمؤمنین علی(ع) در دوره اول که بیست و پنج سال به طول انجامید، برای حفظ اسلام و جلوگیری از اختلاف، دست به قیام مسلحانه نزد و در برابر غاصبان حکومت سکوت کرد و بلکه ازروی کمال علاقه و دلسوزی نسبت به اسلام و جامعه اسلامی; آنان رایاری کرد و در مسائل سیاسی، نظامی و غیره راهنمایی نمود;چنانچه این مطلب از نهج البلاغه و کتب تاریخ استفاده می شود.

8- در دوره دوم; هرچند بسیار کوتاه بود. حدود پنج سال امایک حکومت صد در صد اسلامی ارائه و حاکم گردید و عدالت استقراریافت و ارزشهای جاهلی رخت بربست.

9- در دوره سوم، تلاش برای بازگرداندن قدرت به خاندان پیامبر(ص) در فرصت مناسب، شروع شد و شیعه; عملا به کار نیمه مخفی اهتمام ورزید.

10- دوره چهارم; ادامه دوره سوم و با همان روش و البته به صورت برنامه دراز مدت بود. این دوره، هرچند پیروزی ها و سکست هایی درمراحل مختلف داشت اما در زمینه کار ایدئولوژیک، به پیروزی قطعی رسید. برای آشنایی با زندگی امام صادق(ع) باید این دوره را بیشتر بررسی کنیم.

11- در دوره چهارم; امامان شیعه علیهم السلام تلاشی مستمرداشتند تا با فعالیت ایدئولوژیک ومبارزه با تحریف، زمینه احیای حکومت اسلامی و حضور قرآن و سنت را در جامعه فراهم آورند و این انقلابی بزرگ و اساسی بود، شبیه انقلابی که رسول الله(ص) درجامعه جاهلی پدید آورد و شاید از آن هم مشکل تر; زیرا تجدید یک انقلاب، گاه از ایجاد آن دشوارتر است.

12- در آغاز دوره چهارم، وضعیت شیعه بنابر روایت امام صادق(ع)چنین بود: «ارتد الناس بعدالحسین(ع) الا ثلثه ابوخالد الکابلی و یحیی بن ام الطویل و جبیربن معطم ثم ان الناس لحقوا و کثرواو کان یحیی بن ام الطویل یدخل مسجد رسول الله(ص) و یقول:

کفرنابکم و بدا بیننا و بینکم العداوه و البغضاء.»

پس از شهادت امام حسین(ع) همه منحرف شدند جز سه نفر: ابوخالدکابلی، یحیی بن ام طویل و جبیربن معطم. بعدها دیگران محلق شدندو شیعیان زیاد گردیدند. یحیی بن ام طویل به مسجد پیامبر(ص) درمدینه وارد می شد و خطاب به مردم می گفت: ما به شما کافریم ومیان ما و شما خصومت و کینه است.

13- امام سجاد(ع) نمی توانست به صراحت خود را مستحق خلافت وحکومت اعلام کند. زیرا در آن صورت، خلیفه مقتدری چون عبدالملک بن مروان آن حضرت را پیش از آنکه موفق به انجام رسالتش شود به شهادت می رساند و تشکیلات نوپای شیعه ویران می گردید.

14- البته درموارد نادری امام سجاد(ع) موضع حقیقی خود را دربرابر حاکمان جور آشکار ساخت. اما آنچنان که خود را رویاروی آنان قرار دهد، بلکه تنها برای ثبت در تاریخ; مانند نامه ای که امام(ع) برای یکی از رجال دینی وابسته به کومت بنی امیه به نام محمدبن شهاب زهری نوشته اند. نامه روشنگر امام زین العابدین(ع) در تحف العقول ذکر شده است.

15-امام سجاد(ع) می فرمود: درهمه حجاز، دوستداران و علاقمندان ما به بیست نفر نمی رسد. هرچند آن حضرت فعالیتی آرام و مخفی داشت اما گاه گاه خود و یارانش مورد آزار و اذیت حکومت وقت قرار می گرفتند و خود آن بزرگوار حداقل یک مرتبه با وضعی تاثرانگیز و بسته به غل و زنجیر تحت نظر ماموران بسیار ازمدینه به شام برده شد و بارها مورد تعرض و شکنجه قرار گرفت وسرانجام در سال 95 هجری به وسیله ولیدبن عبدالملک خلیفه اموی به شهادت رسید.

16- امام باقر(ع) در مراسم حج به حاجیان اشاره کرد و به یاررازدارش، فضیل بن یسار گفت: در جاهلیت نیز بدین گونه می گردیدند! فرمان آن است که به سوی ما کوچ کنند و پیوستگی ودوستی خود را به مابگویند و یاری خویش را برما عرضه کنند. قرآن از قول ابراهیم(ع) می گوید: (بارالها!) دلهایی از مردم را مشتاق ایشان کن!

17- یکی از یاران نزدیک امام باقر(ع) به نام جابرجعفی به دستور آن حضرت، کوفی بودن خود را کتمان می کند و وانمود می کندکه از مردم مدینه است و نیز به فرمان آن بزرگوار، خود را به دیوانگی زد و حاکم کوفه که این وضع را مشاهده کرد گفت: خدا راشکر که از قتل او معافم ساخت!

18- امام باقر(ع) در برابر حاکم اموی (هشام بن عبدالملک) خطاب به مردم کرد و فرمود: «ایهاالناس! این تذهبون؟ و این یرادبکم؟

بناهدی الله اولکم و بنا یختم آخرکم، فان کان لکم ملک معجل فان لنا ملکا موجلا و لیس بعد ملکنا ملک، لانا اهل العاقبه یقول الله عزوجل و العاقبه للمتقین »

به کجا می روید؟ ای مردم! و چه سرانجامی برای شما درنظرگرفته اند؟

به وسیله ما بود که خدا گذشتگان شما را هدایت کرد و به واسطه ما است که خدا مهر پایان برکار شما می زند. اگر شما را دولتی مستعجل است، ما را دولتی پاینده خواهد بود و پس از دولت ما کسی را دولتی نخواهد بود. چون ما اهل عاقبتیم که خدا فرمود عاقبت برای اهل تقواست.

19- ابوحمزه ثمالی گوید: از امام باقر(ع) شنیدم که می گفت: خدابرای این امر (تشکیل حکومت علوی) سال 70 را معین کرده بود. چون حسین(ع) کشته شد خدا بر خاکیان خشم گرفت. پس آن را تا سال 140به تاخیر افکند... ما این موعد را برای شما (شیعیان) گفتیم وشما آن را افشا کردید. پس خدا دیگر موعدی را معین نکرد.

ابوحمزه این سخن رابرای امام صادق(ع) بیان کرد. آن حضرت فرمود: آری، این چنین بود.

20- امام باقر(ع) به فرزندش امام صادق(ع) دستور داد که بعد ازشهادت; بخشی از دارائی آن حضرت (800 درهم) را در مدت ده سال،صرف عزاداری و گریستن برایشان در صحرای منی و در موسم حج بنماید.

21- خطوط اصلی زندگی امام صادق(ع) چنین است:

1- تبلیغ و تبیین مساله امامت شیعی.

2- بیان و تبلیغ احکام دین و تفسیر قرآن به روش اهل بیت علیهم السلام .

3- ایجاد تشکیلات سیاسی ایدئولوژیک به صورت مخفی.

4- هدایت پنهانی جنبش های نظامی علویان.

5- فعالیت سیاسی به صورت بیان توصیه ها، گفتارها ونگارش نامه هاو ذکر شعرهایی خاص.

22- آمیختگی سه مفهوم «رهبری سیاسی » و «آموزش دینی » و«تهذیب روحی » در امامت; ناشی از آن است که اسلام در اصل; این سه جنبه را از یکدیگر تفکیک نکرده و به عنوان برنامه ای چندبعدی بر انسان عرضه کرده است و به این هت شیعه عقیده دارد که امام باید از جانب خدا تعیین شود.

23- کمیت; شاعر نامدار و بسیار هنرمند و یکی از معروف ترین چهره های شیعی و شهید گرایشهای تند علوی; در یکی از چندین قصیده معروف خود در توصیف ائمه اهل بیت علیهم السلام ، آنان راسیاستمدارانی می داند که برخلاف حاکمان مسلط زمان، سرپرستی وزمامداری انسانها را با چوپانی گوسفندان و چارپایان، یکسان نمی سازند.

24- سخن اصلی امام صادق(ع) مانند دیگر امامان شیعه، عبارت ازامامت بود و برای اثبات این واقعیت تاریخی، قاطعترین مدرک،روایات فراوانی است که در آن; امام صادق(ع) ادعای امامت را به روشنی و صراحت بیان کرده است.

25- مردی از اهل کوفه به خراسان رفت ومردم را به ولایت جعفربن محمد(ع) دعوت کرد. جمعی پاسخ مثبت گفتند و اطاعت کردند و گروهی سرباز زدند و منکر شدند و فرقه ای احتیاط کردند و دست نگه داشتند... یکی از احتیاط کنندگان به مدینه و ملاقات امام صادق(ع) رفت. آن حضرت با لحنی اعتراض آمیز فرمود: اگر تو اهل ورع و احتیاط بودی چرا در فلان مکان که فلان عمل هوس بازانه وشهوانی را انجام می دادی احتیاط نکردی؟!

26- فقه جعفری در برابر فقه رسمی آن روزگار، فقط یک اختلاف عقیده ساده نبود، بلکه دو مفهوم انتقادآمیز نیز داشت:

نخست آنکه اثبات می کرد دستگاه حکومت از آگاهی دینی بی بهره است و نمی تواند امور فکری مردم را اداره کند و دیگر آنکه نشان می داد تحریف های بسیاری در فقه رسمی برای جلب نظر حکام جور نفوذکرده است و نیز امام صادق(ع) با تفسیر قرآن به روشی غیر از روش عالمان درباری، عملا به معاوضه با حکومت برخاست و تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را تخطئه کرد.

27- وجود تعابیری چون «باب »، «وکیل »، «صاحب سر»،«مستودع سر» در روایات امام صادق(ع) و نیز در تاریخ، نشان می دهد که آن حضرت تشکیلاتی سیاسی، ایدئولوژیک را به صورت پنهانی هدایت می کرد. مثلا محمدبن سنان «باب » امام صادق(ع) و زراره وبرید و محمدبن مسلم و ابوبصیر، «مستودع سر» آن حضرت و معلی بن خنیس، وکیل آن بزرگوار بود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ویژگیهای شیعیان از دیدگاه امام صادق(ع)

وجود مقدس امام صادق(علیهالسلام) در سفارش‏های خود به عبدالله بن جندب پس از هشدار شیعیان به دام‏های شیطان، ویژگی‏های برجسته دوستان حقیقی خود را بر می‏شمرد و سپس خصلت‏های دیگر شیعیان را بیان می‏کند. دو ویژگی‏ممتاز شیعیان از نگاه امام صادق(علیهالسلام) عبارت است از: ...

1- آخرت

«لقد جلت الاخره فی اعینهم حتی ما یریدون بها بدلا... و انماکانت الدنیا عندهم بمنزله الشجاع الارقم و العدو الاعجم‏»؛ آخرت ‏در نگاه آنها بسیار بزرگ است، به اندازه‏ای که چیزی را با آن ‏عوض نمی‏کنند... و دنیا نزد آن‏ها همانند مارگزنده و دشمن بی‏زبان‏است.

پیروان حقیقی و دوستان واقعی خاندان نبوت علیهم السلام به چیزی ‏جز آخرت نمی‏اندیشند و تمام کردارها و رفتارهای خود را با نگاه‏ به آخرت می‏سنجند. دنیا در نظر مؤمن وسیله‏ای است ‏برای رسیدن به‏هدفی بزرگ که همان زندگی جاودان آخرت است. دوستان حقیقی اهل‏بیت‏علیهم السلام از مواهب دنیوی بهره می‏برند، اما هرگز زندگی‏جاودان را با زندگی گذرای دنیا عوض نمی‏کنند.

2- انس با خدا

«انسوا بالله واستوحشوا مما به استاءنس المترفون‏»؛ آن‏ها باخدا انس گرفته‏اند و از آن‏چه که مال اندوزان به آن انس‏گرفته‏اند، در هراسند.

مومنان از نعمت‏های الهی بهره می‏برند اما به آن‏ها وابسته‏نمی‏شوند. وابستگی به مال دنیا موجب بندگی انسان در برابرمادیات خواهد شد. زراندوزان هماره به ثروت خود وابسته‏اند.شیعیان واقعی با یاد خدا آرامش می‏یابند نیستند.

حضرت صادق(علیهالسلام) پس از برشمردن این دو ویژگی مهم، فرمود: «اولئک‏اولیائی حقا بهم تکشف کل فتنه و ترفع کل بلیه‏»; آن‏ها دوستان‏حقیقی من هستند. به وسیله آن‏ها فتنه شکست می‏خورد و هرگرفتاری‏هابر طرف می‏شود.

حسابرسی خود «حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرف علمه فی کل یوم ولیله علی‏نفسه فیکون محاسب نفسه فان رای حسنه استزاد منها و ان رای‏سیئه استغفر منها، لئلایخزی یوم القیمه‏»; بر هرمسلمانی که مارا می‏شناسد، سزاوار است که کردارش را در هر شبانه روز بر خودعرضه دارد و به محاسبه آن‏ها بپردازد، تا اگر کار نیکی در آن‏هادید، برآن‏ها بیفزاید و اگر کردار بدی در اعمال خود مشاهده کرد،از آن‏ها توبه کند، تا دچار ذلت و خواری روز قیامت نگردد.

سخاوت

«یابن جندب! ان شیعتنا یعرفون بخصال شتی: بالسخاء و البذل‏للاخوان‏»; ای پسر جندب! همانا شیعیان ما به چند خصلت ‏شناخته ‏می‏شوند: به سخاوت و بخشش به برادران.

خواندن پنجاه رکعت نماز و رعایت وقت نماز

«وبان یصلوا الخمسین لیلا و نهارا... و یحافظون علی‏الزوال‏»؛ شیعیان ما در شبانه روز پنجاه رکعت نماز می‏خوانند و توجه به‏وقت نماز ظهر (خواندن نماز اول وقت) دارند.

دوری از پرخاش و داد و فریاد

«لایهرون هریرالکلب‏»؛ شیعیان ما همانند سگ وزوزه نمی‏کشند.

دوری از طمع «ولایطمعون طمع الغراب‏»؛ شیعیان ما همانند کلاغ طماع و حریص ‏نیستند.

دوری از دشمنان

«و لایجاورون لنا عدوا و لا یساءلون لنا مبغضا ولو ماتوا جوعا»؛ شیعیان ما با دشمنان همسایگی نمی‏کنند و اگر از گرسنگی بمیرند،چیزی از آن‏ها نمی‏خواهند.

دقت در خوراک

«شیعتنا لایاکلون الجری... و لا یشربون مسکرا»؛ شیعیان ما مارماهی نمی‏خورند... و شراب نمی‏نوشند.

آثار استقامت

«یابن جندب لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکه و لاظلهم‏الغمام و لاشرقوا نهارا و لا کلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم ولما ساءلوا الله الا اعطاهم‏».

 

اگر شیعیان ما استقامت کنند، فرشتگان دست در دست آن‏ها می‏گذارند، ابرهای سفید(رحمت) برآن‏ها سایه می‏افکند، چون روزدرخشنده و تابناک می‏شوند، از زمین و آسمان روزی می‏خورند و آنچه‏از خدا بخواهند، خداوند به آن‏ها عطا می‏کند.

 گفتن خوبی‏ها و پرهیز از سخن ناروا

«یابن جندب لاتقل فی‏المذنبین من اهل دعوتکم الا خیرا»; ای پسرجندب! به گناهکاران از همکیشان خود جز خوبی و نیکویی چیزی مگو.

در برخورد با گناهکاران باید با سخنان نیکو و گفتن خوبی‏های‏آنان، امید مرده در آن‏ها را زنده کرد و از خشونت، گفتار ناروا و بازگو نمودن لغزش‏های آن‏ها پرهیز کرد; زیرا چنین برخوردهایی‏مجرمان را از پیمودن راه درست ناامید و نسبت‏به دین و آموزه‏های‏آن گریزان می‏سازد.

در خواست توفیق برای گناهکاران

«واستکینوا الی الله فی توفیقهم‏»؛ توفیق آن‏ها را خاضعانه ازخداوند بخواهید.

درخواست توبه برای گناهکاران

توبه از حالات سازنده انسان است که انجام دهنده آن محبوب خداونداست:

«ان الله یحب التوابین‏»؛ خداوند کسانی که بسیار توبه می‏کنند را دوست دارد. (1)

توبه روشی است که امام صادق(علیهالسلام) برای پاکسازی گناهکار توصیه‏کرده است. شیعیان واقعی باید از خدا بخواهند که گناهکاران ازکردار ناشایست‏خود پشیمان شوند و به سوی خدا بازگردند، زیراخداوند بسیار توبه‏پذیر و بخشنده است; «انا الله هو التواب‏الرحیم‏» (2)

راه بهشتی شدن

حضرت امام جعفر صادق(علیهالسلام) سه راه را فراروی جویندگان بهشت قرارداده است:

1- پیروی از ائمه علیهم السلام .

2- برائت از دشمنان.

3- سخن گفتن آگاهانه و سکوت هنگام نا آگاهی.

«فکل من قصدنا و تولانا و لم یوال عدونا و قال ما یعلم و سکت‏ عما لایعلم او اشکل علیه فهو فی‏الجنه‏»؛

هر کس جویا و پیرو ما باشد و از دشمنان ما پیروی نکند و چیزی‏که می‏داند، بگوید و از آن‏چه که نمی‏داند، یا بر او مشکل (مشتبه) است، سکوت کند، در بهشت است.

ارزش سکوت

«علیک بالصمت، تعد حلیما، جاهلا کنت او عالما، فان الصمت زین‏لک عندالعلماء و سترلک عندالجهال.»

عالم باشی یا جاهل، خاموشی را برگزین تا بردبار به شمار آیی؛ زیرا خاموشی نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است.

دوری جستن از عقاید منحرف

خطر بدعت‏ها، گرایش‏های منحرف و قرائت‏های ناصواب از دین، همیشه‏متوجه جوامع شیعی بوده است.

«یابن جندب! بلغ معاشر شیعتنا و قل لهم: لاتذهبن بکم‏المذاهب‏»; ای پسر جندب! به شیعیان ما بگو; مبادا را عقاید منحرف، شما را از مذهب خودتان بیرون برد.

نشانه‏های ناتوانی

«قد عجز من لم یعد لکل بلاء صبرا و لکل نعمه شکرا و لکل عسر یسرا»؛

ناتوان است کسی که برای هر بلایی صبری، برای هر نعمتی‏شکری و برای هر سختی آسانی آماده نکند.

کردارهای برتر

«یابن جندب! صل من قطعک، واعط من حرمک، و احسن الی من اساءالیک، و سلم علی من سبک، و انصف من خاصمک، واعف عمن ظلمک، کماانک تحب ان یعفی عنک، فاعتبر بعفوالله عنک، الاتری ان شمسه ‏اشرقت علی الابرار و الفجار و ان مطره ینزل علی الصالحین والخاطئین».

 

ای پسر جندب! با کسی که از تو بریده، وصل کن; به کسی که چیزی‏به تو نداده، چیز بده؛ باکسی که به تو بدی کرده، خوبی کن؛ به ‏کسی که به تو دشنام داده، سلام کن; باکسی که با تو دشمنی کرده،انصاف داشته باش و از کسی که به تو ظلم کرده، در گذر، همچنان‏که دوست داری از تو در گذرند. پس از گذشت‏خداوند از خودت عبرت‏بگیر. آیا نمی‏بینی خورشید خداوند برخوبان و بدان می‏تابد وبارانش بر صالحان و مجرمان نازل می‏شود؟

اساس اسلام آخرین جمله از سفارش‏های امام صادق(علیهالسلام) به ابن جندب درباره اهمیت ‏و ارزش محبت اهل‏بیت علیهم السلام است.

«لکل شیی‏ء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل‏البیت‏»؛ هرچیزی راپایه‏ای است و پایه اسلام، محبت ما، اهل بیت علیهم السلام است

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

25 کلید آرامش

امام صادق کسی است که خود به این گنجها دست یافته است.  پس آدرسهایش همه درست است.

با دقت، پایت را جای پای امام بگذار و برو تا تو هم برسی.

بسم الله:

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فی السخأ:بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگی و جوانمردی یافتم.

2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فی العزلة:و تندرستی و رستگاری را جستجو نمودم، پس آن را در گوشه‏گیری (مثبت و سازنده) یافتم.

3- و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فی شهادة «ان لا اله الا الله و محمد رسول الله»: و سنگینی ترازوی اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهی به یگانگی خدا تعالی و رسالت حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یافتم.

4- و طلبت السرعة فی الدخول الی الجنة، فوجدتها فی العمل لله تعالی: سرعت در ورد به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در کار خالصانه برای خدای تعالی یافتم.

5- و طلبتُ حب الموت، فوجدته فی تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) برای خشنودی خدای تعالی یافتم.

برگ عیشی به گور خویش فرست        کس نیارد ز پس، تو پیش فرست

6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فی ترک المعصیة: و شیرینی عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترک گناه یافتم.

7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فی الجوع و العطش: و رقت (نرمی) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگی و تشنگی (روزه) یافتم.

8- و طلبت نور القلب، فوجدته فی التفکر و البکأ: و روشنی قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.

9- و طلبت الجواز علی الصراط، فوجدته فی الصدقة: و (آسانی) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.

10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فی صلاة اللیل:و روشنی رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.

11- و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فی الکسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم، پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگی زن و فرزند یافتم.

12- و طلبت حب الله عزوجل، فوجدته فی بغض اهل المعاصی:و دوستی خدای تعالی را جستجو کردم، پس آن را در دشمنی با گنهکاران یافتم.

13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فی النصیحة لعبادالله: و سروری و بزرگی را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهی برای بندگان خدا یافتم.

14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فی قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در کمی ثروت یافتم.

15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فی الصبر:و کارهای پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شکیبایی یافتم.

16- و طلبت الشرف، فوجدته فی العلم: و بلندی قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.

17- و طلبت العبادة فوجدتها فی الورع: و عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزکار یافتم .

18- و طلبت الراحة، فوجدتها فی الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایی یافتم.

19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فی التواضع: برتری و بزرگواری را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنی یافتم.

20- و طلبت العز، فوجدته فی الصدق: و عزت (ارجمندی) را جستجو نمودم، پس آن را در راستی و درستی یافتم.

21- و طلبت الذلة، فوجدتها فی الصوم: و نرمی و فروتنی را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.

22- و طلبت الغنی، فوجدته فی القناعة: و توانگری را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.

قناعت توانگر کند مرد را          خبر کن حریص جهانگرد را

23- و طلبت الانس، فوجدته فی قرائة القرآن: و آرامش و همدمی را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.

24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فی حسن الخلق: و همراهی و گفتگوی با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویی یافتم.

25- و طلبت رضی الله، فوجدته فی برّ الوالدین: و خوشنودی خدا تعالی را جستجو نمودم، پس آن را در نیکی به پدر و مادر یافتم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد