دیدار مسئول کانون فرهنگی الزهراء(س) با مسئول تشکلهای دینی نطنز

علیرضا کریمی مسئول کانون فرهنگی الزهراء(س) با مجتبی حاجی جمالی کارشناس تشکلهای دینی نطنز دیدار کرد.

به گزارش روابط عمومی کانون فرهنگی الزهراء(س) نطنز، علیرضا کریمی مسئول کانون فرهنگی الزهراء(س) 9 خرداد ماه با مسئول کارشناس تشکلهای دینی نطنز در خصوص برنامه های اجرایی سال 90 دیدار نمود.

در این دیدار کریمی با اشاره به فعالیتهای متنوع این کانون اظهار داشت: سالی که گذشته با همت مضاعف مجموعه هیئت امناء و اعضای کانون به لحاظ اجرای برنامه های متنوع مذهبی، فرهنگی و آموزشی سال پرباری بود و توانستیم در پایگاه این کانون، مسجدالزهراء(س) هم به لحاظ کمی هم کیفی فعالیتهای خوبی داشته باشیم.

مسئول کانون فرهنگی الزهراء(س) با اشاره به تاسیس پایگاه اینترنتی این کانون بیان داشت: از اقدامات خوبی که امسال توانستیم انجام دهیم تاسیس پایگاه اینترنتی این کانون در سال جاری بود که تصمیم داریم در سال 90 نسبت به تامین محتوای آن و بروزرسانی آن جدیت بیشتری داشته باشیم و همراه با سایر فعالیتها این پایگاه مجازی را نیز تقویت کنیم.

وی در ادامه به برنامه های آموزشی این کانون پرداخت و خاطر نشان کرد: در کنار برگزاری مناسبتهای مذهبی که به طور مرتب و باشکوه خاصی برگزار شد امسال حجم فعالیتهای آموزشی ما نسبت به سال های گذشته بیشتر بود که برگزاری حلقه های معرفت از جمله این برنامه ها بود.

در پایان این دیدار مجتبی حاجی جمالی ضمن تشکر از حضور خوب این کانون در عرصه فعالیتهای فرهنگی و مذهبی گفت: امیدواریم در سال جاری این کانون نیز نسبت به اجرای تعهدات آموزشی خود پا به پای سایر کانون ها اقدام نماید و زمینه ارتقاء بینشی و رفتاری مخاطبان خود را فراهم آورد.

برگزاری نشست مشترک مسئولین کانون های فرهنگی نطنز

نشست مشترک مسئولین کانون های فرهنگی نطنز با حضور کارشناس تشکلهای دینی نطنز برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی کانون فرهنگی الزهراء(س)، به منظور برنامه ریزی در خصوص برگزاری دوره آموزشی 28 ساعته ویژه کانون های مورد حمایت از محل بودجه فرهنگی ریاست جمهوری، جلسه مسئولین کانون ها با کارشناس تشکلهای دینی نطنز برگزار شد.

در این نشست مجتبی حاجی جمالی کارشناس تشکلهای دینی نطنز در این خصوص اظهار داشت: با توجه به اینکه برگزاری دوره آموزشی فوق برای کانون ها به تنهایی امکان پذیر نیست و میزان بودجه اختصاص یافته جهت اجرای جداگانه برنامه آموزشی برای هر کانون میسر نیست امیدواریم با تعامل مسئولین کانون ها به طور متمرکز این دوره آموزشی در طول ایام اوقات فراغت با حضور اساتید مجرب برگزار شود.

شایان ذکر است این دوره آموزشی دارای موضوعات بصیرت سیاسی و نقش تشکلهای دینی، مدیریت در تشکلهای دینی، آسیب شناسی فرهنگی اجتماعی نسل جوان، مهدویت و انتظار سازنده، جریان شناسی فرقه ها و عرفان های کاذب، ترویج و توسعه فرهنگ نماز و امر به معروف و نهی از منکر و جنگ نرم و ابعاد آن و نقش تشکلهای دینی در مقابل با آن می باشد.

برگزاری دومین جلسه حلقه معرفت روابط دختر و پسر در کانون فرهنگی

دومین جلسه حلقه معرفت روابط دختر و پسر در کانون فرهنگی الزهراء نطنز با حضور اعضای این کانون برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی کانون فرهنگی الزهراء(س)، علیرضا کریمی هفتم خرداد ماه با اعلام این خبر اظهار داشت: حلقه معرفت این کانون پیرامون روابط دختر و پسر دومین جلسه خود را برگزار کرد و مباحث مطرح شده در جلسه گذشته به صورت مصداقی مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.

وی در ادامه افزود: در این نشست همچنین شیوه های موثر در تبیین آسیب های ارتباط دختر و پسر توسط شرکت کنندگان مطرح شد و مقرر شد برخی از این شیوه ها در جلسات آینده به صورت کارگاهی اجرا شود.

ویژه نامه «نیمه خرداد» به مناسبت ارتحال حضرت امام خمینی(ره)(2)

http://s1.picofile.com/file/6741402412/imam_khomeini_by_islamicwallpers_wwwshiapicsir_20100527_1073571295.jpg

امام خمینی امام بیدار و بیدارگر

از بعد سیاسى امام خمینى یک شخصیت‏بى‏نظیرى بود که دوست و دشمن بر آن اذعان داشتند. عنوانهایى نظیر تئوریسین بزرگ، صاحب‏نظر برجسته، تحلیل‏گر سیاسى فوق‏العاده، استراتژیست‏بلند پایه، آینده‏نگرى قوى، جهان بین منحصر به فرد، داراى دکترین عالى و پیچیده، ژرف‏نگر، غیر قابل پیش بینى و داراى پیچیدگى بسیار دور بخشى از عنوانهایى بود که شخصیتهاى جهانى به حضرت امام خمینى داده‏اند، واقعیت این است که حضرت امام امت همه عنوانها و القاب فوق را داشت ولى اینها همه صفات امام نبود، بلکه ناظران بین‏المللى هر کدام از دیدگاه خاصى امام عزیز را مى‏دیدند. اینک با توجه به محدودیت کلام گوشه‏هایى از ویژگیهاى سیاسى امام راحل را به شکلى کاملا موجز و خلاصه ذکر مى‏کنیم.

1- خودباورى به جاى خودباختگى:

یکى از برجسته‏ترین اهداف امام عزیز تلقین روح خود باورى به عموم مسلمانان و بخصوص به مردم خود بود. بنیان‏گذار جمهورى اسلامى در این استراتژى الهى خود از دو تاکتیک معروف استفاده مى‏نمود:

الف - تحقیر قدرتها و ابرقدرتها

رهبر کبیر انقلاب اسلامى که به خوبى به جنایتهاى کشورهاى امپریالیستى در تحقیر ملتهاى دربند آگاهى داشت و آثار ذلتبار سلطه ابرقدرتها را بر ملتها مشاهده نموده بود، درصدد برآمد که اولا آنها را کوچکتر از آنچه هستند و نشان مى‏دهند معرفى کند، ثانیا بر مبناى قاعده تایید باطل، باطل است، سعى وافر بر نفى تاثیرگذارى و موقعیت‏برتر آنها داشتند. تکرار جمله امریکا هیچ غلطى نمى‏تواند بکند، از امریکا در ذهن و فکر مردم ما کشورى و قدرتى ترسیم نمود که قدرت هیچ کارى را ندارد. الحق همین جمله کاخ ابرقدرتى امریکا را فرو ریخت و حتى امکان واکنش مناسب در برابر طوفان سهمگین انقلاب اسلامى را از او گرفت. حال آنکه امریکا به عنوان یک واقعیت، ابرقدرتى بود که به خود حق مى‏داد و مى‏دهد که در امور داخلى کشورها مداخله نماید. در ویتنام آنهمه جنایت مرتکب شود، گرانادا را به اشغال خود درآورد، لیبى را بمباران و در نیکاراگوئه دخالت نظامى نماید. نوریه‏گا را از اریکه قدرت در پاناما به زیر کشد و از اسرائیل حمایت‏بى‏قید و شرط نماید و به اعراب بى‏اعتنایى کند. این درست است که امریکا و چهار کشور دیگر عضو دائم شوراى امنیت و داراى حق وتو هستند. ولى واقعیت چیزى دیگرى است. به نظر بسیارى از صاحبنظران سیاسى امریکا حرف آخر را در شوراى امنیت مى‏زند. اگر سازمان ملل را به مدرسه‏اى تشبیه کنیم و شوراى امنیت را به کلاس، امریکا رئیس این مدرسه، انگلیس معلم کلاس، فرانسه در حکم مبصر کلاس، شوروى چون شاگرد ساعى و درسخوان این کلاس و چین مانند دانش‏آموز مستمع آزاد کلاس است؟ ! !

با همین دید و تحلیل است که مشاهده مى‏کنیم امریکا در بحران اشغال کویت در مدت کوتاهى تعداد زیادى قطعنامه را در شوراى امنیت‏بر علیه عراق به تصویب رساند، حال آنکه کشورهایى نظیر فرانسه و شوروى که هوادار سنتى عراق بودند از انجام هرگونه واکنشى ناتوان شدند و نتوانستند به نفع عراق کارى انجام دهند.

همین امریکا در دیدگاه خدابین امام بزرگوار هیچ گونه محلى از اعراب را نداشت و به شدت تحقیر شد. دیگر قدرتها هم به فرا خور حال و به مناسبتهاى گوناگون مورد طعن و عتاب و شماتت قائد عظیم‏الشان قرار گرفتند. این یکى از استراتژیهاى امام بود.

ب - القاى روح بزرگمنشى و عزت اسلامى

رهبر کبیر انقلاب اسلامى سعى بسیار زیادى داشتند که عزت از دست رفته را به مسلمانان برگردانند و این مهم جز با تفهیم جهان‏بینى عظیم اسلامى مقدور نبود. بنابراین توجه بنیانگذار جمهورى اسلامى بعد از شکستن ابهت و صولت قدرتها، تشریح و معرفى اسلام ناب بود. همان اسلامى که عزت را منحصر به مسلمانان مى‏داند " ولله العزة ولرسوله وللمومنین".

امام عزیز معتقد بودند به میزانى که مسلمانان از اسلام فاصله بگیرند، به لحاظ سیاسى به همان میزان به قدرتهاى جهانى وابسته مى‏شوند. در این استراتژى همه مساعى حضرت امام مصروف تبلیغ اسلام و توجه به مسایل اسلامى بود. به‏گونه‏اى که مسلمانان هرگز احساس نیاز به دیگر ایدئولوژیهاى وابستگى آور را نکنند.

2- اعتراف جهان به صلابت‏سیاسى امام

در سال 1365 در پایان سمینار منطقه‏اى سفراى کشورمان که دسته جمعى به محضر امام نایل شدیم. توفیق زیارت خصوصى معظم له نیز طبق معمول دست داد. در آن ملاقات خصوصى حضرات آقایان: مهدوى کنى و انوارى و نیز جناب آقاى دکتر ولایتى نیز حضور داشتند. چند لحظه‏اى به سکوت گذشت. بنده از محضر امام بزرگوار اجازه خواستم که مطلبى را به عرض برسانم. امام عزیز اجازه فرمودند. آنگاه گفتم:

چندى پیش سفیر شوروى در تهران (آقاى بویلدیروف سفیر وقت‏شوروى) به دیدن من آمد و طى گفتگویى گفت: ما و شما هیچ اختلافى با هم نداریم. من در پاسخ گفتم: اتفاقا ما با شما خیلى اختلاف داریم. اولین اختلاف ما ایدئولوژى ماست که هیچ فصل مشترکى با ایدئولوژى شما ندارد.

دوم حضور نظامى شما در افغانستان است که ما کاملا مخالفیم. سوم حمایتهاى شما از صدام است که مساله مهم ما و شماست و در این زمینه ما سیاست‏شما را رد مى‏کنیم و اصلا این سیاست‏براى ما قابل درک نیست.

سفیر شوروى گفت: ما و شما همسایه‏ایم و این را خدا خواسته است؟

با خنده گفتم: مگر شما هم خدا را قبول دارید؟

سفیر شوروى گفت: آن خدایى که امریکا را با آنهمه عظمت‏به دست انقلاب شما تا این اندازه زبون و ذلیل کرده است، ما هم این خدا را قبول داریم.

چهره حضرت امام بسان گل باز شد و با لبخندى که حاکى از رضایت و خرسندى بود، فرمودند:

همین طور است، آن دیگرى هم (مقصود امریکا) درباره انقلاب اسلامى همین طور فکر مى‏کند. آنگاه خود حضرت امام به موضوع بسیار مهمى اشاره کردند که در تایید همین مطلب بود.

ایشان فرمودند: چند روز پیش من فلان رادیو را گوش مى‏دادم (حضرت امام اسم رادیو را بردند ولى براى اینکه تبلیغى براى این رادیو نشود از ذکر نام آن خوددارى مى‏کنم) از قول سران کاخ سفید مى‏گفت:

تا زمانى‏که فلانى - حضرت امام خمینى (س) - زنده است‏شوروى جرات تعرض به ایران را ندارد. نگرانى ما زمانى است که فلانى نباشد و روسها بخواهند به تمامیت ارضى ایران تجاوز نمایند.

مقصود حضرت امام این بود که اگر مثلا ابرقدرت شرق در مورد عظمت انقلاب اسلامى چنان خاضعانه اظهار نظر مى‏کند دیگر قدرت غربى هم تصور مشابهى از انقلاب اسلامى دارد و هر دو به گونه‏اى از انقلاب واهمه دارند.

عظمت انقلاب اسلامى حاصل خودباورى و طرد و رد قدرتهاى مادى بود و این خصیصه را امام عزیز در مردم ایجاد فرمودند.

3- دیپلماسى ایجاد مشکل براى دشمنان انقلاب اسلامى

یکى از استراتژیهاى بارز رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایجاد مشکل و درد سر دائمى براى قدرتهایى بود که در صدد ایجاد مشکل براى انقلاب اسلامى بودند. اصولا استراتژى ابرقدرتها مشغول کردن کشورهاى جهان سوم با مسایل داخلى به شکل‏هاى گوناگون است تا این کشورها نتوانند به مسایل اساسى خود بپردازند. اختلافهاى داخلى، جنگ عقیدتى، درگیرى منطقه‏اى، توطئه تجزیه‏طلبى و مسایلى از این قبیل موانعى است که کشورهاى مستقل فرصت پرداختن به موضوعهاى مهم را نداشته باشند.

امام بیدار و بیدارگر، پیوسته مى‏کوشیدند تا با ایجاد دردسر تازه براى دشمنان انقلاب اسلامى نه تنها ابتکار عمل را از دست آنها بگیرند، بلکه به عکس آنها را با مشکل جدید، روبه‏رو نمایند. اشغال لانه جاسوسى امریکا و افشاى اسناد و مدارک و شخصیتها و عوامل امریکایى در کشور و کشف سناریوهاییکه واشنگتن جهت‏شکست انقلاب اسلامى تهیه دیده بود و بالاخره بازداشت 444 روزه جاسوسان امریکایى، کاخ سفید را به جد با مشکلهاى عدیده‏اى مواجه کرد که هم و غم "کارتر"، رئیس جمهورى وقت آمریکا و دستیارانش، آزادى گروگانها بود و امام عزیز به کارتر اجازه نداد از پیمان کمپ دیوید که موجب ضعف و ذلت اعراب بخصوص مصر در برابر اسرائیل شد و خطر اعراب براى اسرائیل حداقل براى دو دهه منتفى گردید - استفاده لازم را بنماید و اشغال لانه جاسوسى از کارتر یک زمامدار بى کفایت‏ساخت که در مسایل مهم قدرت تصمیم‏گیرى را نداشت و کارتر که با تحمیل پیمان "کمپ دیوید" به مصر خواب انتخاب مجدد در انتخابات را مى‏دید به کلى از پیروزى مایوس شد و رقیب انتخاباتى‏اش حداکثر استفاده را از گروگانها نمود و این هم یکى دیگر از استراتژیهاى امام امت‏بود.

4- افشاى استراتژى دشمنان اسلام

بنیانگذار جمهورى اسلامى اهتمام خود را مصروف آگاه نمودن امت اسلامى از نقشه‏ها و طرحهاى شیطانى دشمنان اسلام و مسلمانان مى‏کردند و در این راه به اعتراف دوست و دشمن موفقیت‏بسیار زیادى کسب نمودند. یکى از این موارد موضع محکم و انعطاف ناپذیر امام، سیاست‏بر علیه نویسنده مزدور کتاب موهن "آیه‏هاى شیطانى" بود. دشمنان انقلاب اسلامى که از توطئه‏هاى گوناگون علیه انقلاب اسلامى سودى نبرده بودند، ایدئولوژى انقلاب را نشانه رفتند و تیرهاى مسموم خود را به طرف آن شلیک کردند. این بار نیز امام پر صلابت انقلاب در مقابل تمامیت کفر جهانى را هدف قرار دادند و با اعلام ارتداد نویسنده سرسپرده آن کتاب و صدور فتواى تاریخساز واجب القتل بودن وى، بار دیگر حکم روشن اسلام را بیان فرمودند. دشمن زبون و سراسیمه و مایوس از هر کارى به تنها عملى که مقدورش بود دست زد و با اجلاسى عجولانه تصمیم به احضار سفراى خود از تهران کرد تا شاید رهبر انقلاب را به عدول از این حکم الهى وا دارد که صد البته بى اثر بود. از این پاتک امام بت‏شکن چند مساله روشن شد:

الف - به طور کامل دشمن در موضع ضعف و انفعال قرار گرفت.

ب - ماهیت دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى بیش از پیش مشخص گردید.

ج - تشتت و تفرق آنها آشکار گردید که اصولا وحدت جز در سایه ملاحظات اعتقادى میسور نیست. آنجا که قرآن کریم مى‏فرمایند: "تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتا". در همین مورد روشنتر از همیشه افتراق و تشتت دنیاى کفر برملا گردید; به طورى که یکى از سفراى اروپایى که با اکراه تهران را موقتا ترک مى‏کرد، طى تماس تلفنى گفت: من با بى میلى تهران را ترک مى‏کنم ولى هفته آینده باز خواهم گشت. همین طور هم شد و سفیر مزبور پس ازحدود دو هفته به تهران بازگشت.

د - شجاعت‏یافتن مسلمانان در برابر کفار، بطورى که از اندونزى تا مراکش و تا پشت دفتر نخست‏وزیر انگلیس مسلمانان فریاد "مرگ بر رشدى" سر دادند و خواستار اجراى حکم حضرت امام شدند. ه - روشن شدن قدرت و صلابت وحدت مسلمانان - که به راستى اگر مسلمانان وحدت کنند عزت گذشته را باز مى‏یابند - و صولت و ابهت‏یافتن انقلاب اسلامى. در این مورد به یک خاطره اشاره مى‏کنم: دو سال پیش که پنج تن از برجسته‏ترین ائمه جمعه کشورهاى تانزانیا، زامبیا، زیمباوه، موزامبیک و افریقاى جنوبى به تهران آمده بودند و توفیق دیدار آنها در دفترم دست داد. یکى از آنها با اشاره با فتواى ارتداد سلمان رشدى که به ساحت مقدس رسول‏الله - صلى الله علیه و آله و سلم - اسائه ادب کرده بود، گفت: حکم حضرت امام چونان ضربتى بود که مولى امیرالمومنین - علیه‏السلام - در جنگ خندق بر پیکر کفر مجسم یعنى عمروبن عبدود وارد آورد.

ز - واکنش مساعد و مستعد کنفرانس اسلامى در برابر این حکم، وزراى خارجه کنفرانس اسلامى در اجلاس قاهره که به همین منظور تشکیل شده بود، با توجه به طوفان عظیمى که این حکم ایجاد کرده، به اتفاق آرا حکم حضرت امام خمینى رهبر ژرف‏اندیش جهان اسلام را تایید کردند و دیپلماسى انگلیس یک بار دیگر در برابر قدرت و جاعت‏بى‏مانند امام احیاگر اسلام عقیم ماند و ناکام گردید.

5- امام خمینى انقلابى‏ترین سیاسى و سیاسى‏ترین انقلابى

اندیشه‏هاى امام خمینى - رضوان‏اللهتعالى علیه - مرزهاى قراردادى را در نور دید و به اقصى نقاط عالم بسط و گسترش یافت. گستره پایگاه امام قلوب دردمندان و محرومان بود. همان تازیانه خورده‏ها که زنجیر اسارت قرون و اعصار بر پا و گردن و دستشان سنگینى کرده بود و امروز نام امام خمینى همواره با واژه‏هاى زیبایى آزادى، استقلال، خودباورى، ظلم ستیزى و مبارزه مستمر بر علیه بیداد، مترادف است. نام امام خمینى الهام بخش مبارزان و یاد امام خمینى امید آفرین دردمندان براى روزهاى بهتر و آینده روشنتر است.

امروز آزادگان جهان از امامت‏خمینى به عظمت‏یاد مى‏کند و از اینکه در قرنى که به قرن امام خمینى شهره خواهد شد تعلق دارند، بر خود مى‏بالند. فى المثل دریادار چیکاتا، عضو شوراى انقلاب غنا و مرد شماره دو این کشور، با نهایت تواضع مى‏گوید:

امام خمینى متعلق به ما سیاهان زجر کشیده و شلاق خورده است. او به ما درس آزادى و آزادگى را بیاموخت و به ما آزاد زیستن در سایه مبارزه دائمى با دشمنان آزادى را تلقین کرد او در پایان این گفتگو گفت: ما براى تلفظ نام امام خمینى حرف (خ) را در زبان انگلیسى وارد کرده‏ایم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

زندگی حضرت امام ره به روایت خودشان

متن زیر فرازهایی از زندگی حضرت امام خمینی - سلام الله علیه - است که پس از توضیحات معظم له، فرزند گرامی ایشان حضرت حجت‏الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی نوشته و سپس حضرت امام آن را اصلاح نموده است:

بسمه تعالی

شماره شناسنامه: 2744

 تاریخ تولد: 1279 شمسی در خمین

اما در واقع 18 جمادی‏الثانی 1320 هجری قمری مطابق 30 شهریور 1281 شمسی است.

نام: روح الله

نام خانوادگی: مصطفوی

نام پدر: آقا مصطفی

نام مادر: خانم هاجر (دختر مرحوم آقامیرزا احمد مجتهد خوانساری)

محل صدور: در گلپایگان به وسیله صفری‏نژاد رئیس اداره آمار ثبت گلپایگان.

در خمین در مکتب‌خانه مرحوم ملا ابوالقاسم تحصیلاتم را شروع و نزد مرحوم آقاشیخ جعفر و مرحوم میرزا محمود (افتخار العلما) درسهای ابتدایی را خوانده و سپس در خلال آن نزد مرحوم حاج میرزا محمد مهدی (دایی خودم) مقدمات را شروع کردم و نزد مرحوم آقای نجفی خمینی منطق را می‌خواندم و نزد برادرم (آیةالله پسندیده) سیوطی و شرح باب حادی عشر و منطق و درس مطول را یاد گرفتم.

سال 1339 قمری برای ادامه تحصیل به اراک رفتم. نزد مرحوم آقا شیخ محمد علی بروجردی مطول و نزد مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی منطق و نزد مرحوم آقا عباس اراکی شرح لمعه می‌خواندم.

پس از هجرت به قم که به دنبال هجرت مرحوم آیت‏الله حاج شیخ عبدالکریم حائری باقیمانده مطول را نزد مرحوم ادیب تهرانی موسوم به آقامیرزا محمد علی خوانده و مقداری از سطوح را نزد مرحوم آقای حاج سید محمد تقی خوانساری اما  بیشتر آن را نزد مرحوم آقا میرزا سید علی یثربی کاشانی تا آخر سطح خواندم.

همراه با ایشان به درس خارج مرحوم آیت‏الله حائری (حاج شیخ عبدالکریم) می‏رفتیم و عمده تحصیلات خارج فقه را نزد ایشان بوده‌ام و فلسفه را مرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینی و ریاضیات (هیئت، حساب) نزد ایشان و مرحوم آقامیرزا علی اکبر یزدی آموخته‌ام و عمده استفاده در علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقای آقامیرزا محمد علی شاه‏آبادی بوده است.

پس از فوت مرحوم آقای حائری با عده‏ای از رفقا بحث داشتیم تا آنکه مر حوم آقای بروجردی - رحمة‏الله - به قم آمدند، برای ترویج ایشان به درس ایشان رفتم و استفاده هم نمودم و از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی عمده اشتغال و کارم تدریس معقول (فلسفه) و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود، پس از آمدن ایشان به تقاضای آقایان: مثل مرحوم آقای مطهری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت در نجف ادامه داشت و پس از انتقال به پاریس از همه محروم و به امور دیگر اشتغال داشتم که تاکنون ادامه دارد.

نام عیال (همسر) اینجانب: خانم خدیجه ثقفی معروف به قدس ایران است، ایشان متولد 1292 شمسی، صبیه (دختر) حضرت آقای  حاج میرزا محمد ثقفی طهرانی هستند.

تاریخ ازدواج: 1308

فرزندان:

مصطفی، متولد: 1309 شمسی،

احمد، متولد: 1324

دختران به ترتیب سن:

صدیقه، فریده، فهیمه، سعیده و لطیفه.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بخشی از نامه اخلاقی امام خمینی به فرزندشان

پسرم! نه گوشه‌گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود به جامعه و تشکیل حکومت شاهد گسستن از حق؛ میزان در اعمال انگیزه‌های انها است.

پسرم! از زیر بار مسئولیت  انسانی که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است، شانه خالی مکن که تاخت و تاز شیطان در این میدان کمتر از میدان تا خت و تاز در بین مسئولین و دست اندر کاران نیست.

پسرم! سوره حشر را مطالعه کن که گنجینه‌هایی از معارف و تربیت در آن هست و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و از آنها به مدد الهی توشه بردارد.

پسرم! مجاهده کن که دل را به خدا بسپاری و موثری را جز او ندانی.

پسرم! چه خوب است به خود تلقین کنی و به باور خود بیاوری یک واقعیت را؛ که مدح  مداحان و ثناجویان چه بسا که انسان را به هلاکت برساند و از تذهیب اخلاق و نفس دور‌تر سازد.

پسرم! گناهان را هر چند کوچک به نظرت باشند  سبک مشمار (انظر الی من عصیت) و با این نظر همه گناهان بزرگ و کبیره است.

پسرم! هیچگاه به دنبال تحصیل دنیا اگر چه حلال او باشد؛ مباش که حب دنیا ‌گر چه حلالش باشد، راس همه خطایا است، چرا که خود حجاب بزرگی است و انسان  را ناچار به دنیای حرام می‌کند.

تو جوانی و با قدرت جوانی که حق داده است،  می‌توانی اولین قدم  انحراف را  قطع کنی و نگذاری به قدم‌های دیگر کشیده شوی که هر قدمی،  قدم‌هایی در پی ‌دارد  و هر گناهی - گرچه کوچک - به گناهان بزرگ و بزرگتر انسان‌ را  می‌کشد به طوری که گناهان  بسیار بزرگ در نظر انسان ناچیز ‌آید بلکه  گاهی اشخاص به ارتکاب بعضی کبائر به یکدیگر فخر می‌کنند.

منبع: کتاب صحیفه امام (رحمةالله‌علیه) ؛ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اس ام اس رحلت امام خمینی (قدس ره)

ارتحال رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خمینی قدس الله نفسه الزکیه حقا ًضایعه ای جبران ناپذیر و صدمه ای بزرگ بود .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

امام عزیز با حیات ، ابتکارو تحرک خود که از آن روح بزرگ و دل روشن بر می آید و همچنین با مرگ پر حادثه و عروج ملکوتی خود به اسلام و انقلاب خدمت کردند .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

امروز (در ارتحال امام )دشمنان انقلاب اسلامی تو دهنی سختی از مردم خورده اند .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

هنر بزرگ حضرت امام این بود که دیوارهای بین اجتماعات مردم را از بین برد و یک فضای وسیع با دل های آشنا بوجود آورد .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

خداوند امام عزیزمان را به عنوان گوهری یکدانه و ذخیره ای از سوی خود در میان ملت ما قرار داد .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

او زنده است تا اسلام ناب محمدی (ص) زنده است و او زنده است تا پرچم عظمت اسلام و وحدت مسلمین و نفرت از ظالمین بر افراشته است.

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

آری امام خمینی زنده است تا امید زنده است و تا حرکت و نشاط هست و تا جهاد و مبارزه هست .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

ـ بزرگداشت امام برای ما ، جنبه اعتقادی ، ایمانی، انقلابی، عاطفی و ملی دارد .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

ـ امام خمینی یک حقیقت همیشه زنده است ، نام او پرچم انقلاب ، راه او راه انقلاب و اهداف او اهداف ابن انقلاب است .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

حقیقتاً برای انسانی بزرگ و شخصیتی بی نظیر مانند امام خمینی جا داردکه برگزیده ترین انسانها و صافترین و پاکترین دلها از احساس تکریم نسبت به او سرشار شوند .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

امام به همه فهماند مه انسان کامل شدن ، علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

وظیفه همة ماست که با توکل به خدا و تقویت روح اخلاص و همبستگی ، حرکت عظیمی را که امام بزرگوار آغاز کرده اند ادامه دهیم .

_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-

راه ما راه امام خمینی است و در این راه با همة قدرت و قاطعیت خود حرکت خواهیم کرد .



ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مقدمه وصیتنامه‌ سیاسی‌ ـ الهی‌ حضرت امام خمینی

 با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار به‌ فضل‌ خدا از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌کنم‌. و به‌ دعای‌ خیر شما احتیاج‌ مبرم‌ دارم‌. و از خدای‌ رحمان‌ و رحیم‌ می‌خواهم‌ که‌ عذرم‌ را در کوتاهی‌ خدمت‌ و قصور و تقصیر بپذیرد...

بسم الله الرحمن الرحیم

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی؛ فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض .

الحمدلله و سبحانک؛ اللهم صل علی محمد و آله مظاهر جمالک و جلالک و خزائن اسرار کتابک الذی تجلی فیه الاحدیه بجمیع اسمائک حتی المستاثر منها الذی لایعلمه غیرک؛ و اللعن علی ظالمیهم اصل الشجره الخبیثه .

و بعد، اینجانب مناسب می دانم که شمه ای کوتاه و قاصر در باب "ثقلین" تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی و معنوی و عرفانی، که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبه ای که عرفان آن بر تمام دایره وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بر بشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای "ثقل اکبر" و "ثقل کبیر" که از هر چیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشاره ای گذرا و بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است بنمایم .

شاید جمله لن یفترقا حتی یردا علی الحوض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجودمقدس رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - هرچه بر یکی از این دو گذشته است بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است ، تاآنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در "حوض " وارد شوند. و آیا این "حوض " مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریااست ، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعه رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - گذشته ،بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است .

و ذکر این نکته لازم است که حدیث "ثقلین " متواتر بین جمیع مسلمین است و در کتب اهل سنت از "صحاح ششگانه " تا کتب دیگر آنان ، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - به طور متواترنقل شده است . و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف ؛ و باید همه مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای جاهلان بیخبر باشد برای علمای مذاهب نیست .

اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترک پیامبراسلام - صلی الله علیه و آله و سلم - مسائل اسف انگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی "ع " شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان ،قرآن کریم را وسیله ای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی ؛ و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم - صلی الله علیه وآله و سلم - دریافت کرده بودند و ندای انی تارک فیکم الثقلان در گوششان بود با بهانه های مختلف و توطئه های از پیش تهیه شده ، آنان را عقب زده و باقرآن ، در حقیقت قرآن را - که برای بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بود و است - از صحنه خارج کردند؛ و بر حکومت عدل الهی - که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس بوده و هست - خط بطلان کشیدندو انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهی را پایه گذاری کردند، تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است .

 و هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطه جمع همه مسلمانان بلکه عائله بشری ، ازمقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی "ص " تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند برساند و این ولیده "علم الاسما" را از شر شیاطین و طاغوتهارها سازد و جهان را به قسط و عدل رساند و حکومت را به دست اولیاالله ،معصومین - علیهم صلوات الاولین و الاخرین - بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند - چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومتهای جائر وآخوندهای خبیث بدتر از طاغوتیان وسیله ای برای اقامه جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالی شد. و مع الاسف به دست دشمنان توطئه گر ودوستان جاهل ، قرآن این کتاب سرنوشت ساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیله جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگی آنان باشد، وسیله تفرقه و اختلاف گردید و یا بکلی از صحنه خارج شد،که دیدیم اگر کسی دم از حکومت اسلامی برمی آورد و از سیاست ، که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار - صلی الله علیه و آله و سلم - و قرآن و سنت مشحون آن است ، سخن می گفت گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده ؛ وکلمه "آخوند سیاسی " موازن با آخوند بی دین شده بود و اکنون نیز هست .

و اخیرا قدرتهای شیطانی بزرگ به وسیله حکومتهای منحرف خارج ازتعلیمات اسلامی ، که خود را به دروغ به اسلام بسته اند، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع می کنند و به اطراف می فرستند

و با این حیله شیطانی قرآن را از صحنه خارج می کنند. ما همه دیدیم قرآنی راکه محمدرضا خان پهلوی طبع کرد و عده ای را اغفال کرد و بعض آخوندهای بیخبر از مقاصد اسلامی هم مداح او بودند. و می بینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادی از ثروتهای بی پایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محال تبلیغات مذهب ضد قرآنی می کند و وهابیت ، این مذهب سراپا بی اساس و خرافاتی راترویج می کند؛ و مردم و ملتهای غافل را سوق به سوی ابرقدرتها می دهد و ازاسلام عزیز و قرآن کریم برای هدم اسلام و قرآن بهره برداری می کند.

ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرومذهبی است که می خواهد حقایق قرآنی ، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم می زند، از مقبره ها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهنده بشر از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل اوپیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان می کشاندنجات دهد.

و ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا موسس آن به امر خداوندتعالی بوده ، و امیرالمومنین علی بن ابیطالب ، این بنده رها شده از تمام قیود،مامور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است .

ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی بخش بشر است و دستورات معنوی وحکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است.

ما مفتخریم که ائمه معصومین ، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشرحضرت مهدی صاحب زمان - علیهم آلاف التحیات والسلام - که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند.

ما مفتخریم که ادعیه حیاتبخش که او را "قرآن صاعد" می خوانند از ائمه معصومین ما است . ما به "مناجات شعبانیه " امامان و "دعای عرفات "حسین بن علی - علیهما السلام - و "صحیفه سجادیه " این زبور آل محمد و"صحیفه فاطمیه " که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است .

ما مفتخریم که "باقرالعلوم " بالاترین شخصیت تاریخ است و کسی جزخدای تعالی و رسول - صلی الله علیه و آله - و ائمه معصومین - علیهم السلام -مقام او را درک نکرده و نتوانند درک کرد، از ما است .

و ما مفتخریم که مذهب ما "جعفری " است که فقه ما که دریای بی پایان است ،یکی از آثار اوست . و ما مفتخریم به همه ائمه معصومین - علیهم صلوات الله - ومتعهد به پیروی آنانیم .

ما مفتخریم که ائمه معصومین ما - صلوات الله و سلامه علیهم - در راه تعالی دین اسلام و در راه پیاده کردن قرآن کریم که تشکیل حکومت عدل یکی ازابعاد آن است ، در حبس و تبعید به سر برده و عاقبت در راه براندازی حکومتهای جائرانه و طاغوتیان زمان خود شهید شدند. و ما امروز مفتخریم که می خواهیم مقاصد قرآن و سنت را پیاده کنیم و اقشار مختلفه ملت ما در این راه بزرگ سرنوشت ساز سر از پا نشناخته ، جان و مال و عزیزان خود را نثار راه خدامی کنند.

ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خرد و کلان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند؛ و آنان که توان جنگ دارند، درآموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است شرکت ، و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده اند؛ و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه به نحوارزشمندی که دل ملت را از شوق و شعف به لرزه درمی آورد و دل دشمنان وجاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب می لرزاند، اشتغال دارند. و ما مکرردیدیم که زنان بزرگواری زینب گونه - علیها سلام الله - فریاد می زنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خودگذشته و مفتخرند به این امر؛ و می دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات نعیم است ، چه رسد به متاع ناچیز دنیا.

و ملت ما بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمی کشند وبرای رسیدن به ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمی شناسند. و درراس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود جنایاتی مرتکب می شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانه "اسرائیل بزرگ "! آنان را به هر جنایتی می کشاند. وملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند که دشمنان آنها حسین اردنی این جنایت پیشه دوره گرد، و حسن و حسنی مبارک هم آخور با اسرائیل جنایتکارند و در راه خدمت به امریکا و اسرائیل از هیچ خیانتی به ملتهای خود رویگردان نیستند. و ما مفتخریم که دشمن ما صدام عفلقی است که دوست ودشمن او را به جنایتکاری و نقض حقوق بین المللی و حقوق بشر می شناسند وهمه می دانند که خیانتکاری او به ملت مظلوم عراق و شیخ نشینان خلیج ، کمتر ازخیانت به ملت ایران نباشد. و ما و ملتهای مظلوم دنیا مفتخریم که رسانه های گروهی و دستگاههای تبلیغات جهانی ، ما و همه مظلومان جهان را به هر جنایت و خیانتی که ابرقدرتهای جنایتکار دستور می دهند متهم می کنند. کدام افتخار بالاتر و والاتراز اینکه امریکا با همه ادعاهایش و همه ساز و برگهای جنگی اش و آنهمه دولتهای سرسپرده اش و به دست داشتن ثروتهای بی پایان ملتهای مظلوم عقب افتاده و در دست داشتن تمام رسانه های گروهی ، در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیه الله - ارواحنا لمقدمه الفدا - آنچنان وامانده و رسوا شده است که نمی داند به که متوسل شود! و رو به هر کس می کند جواب رد می شنود!و این نیست جز به مددهای غیبی حضرت باری تعالی - جلت عظمته - که ملتهارا بویژه ملت ایران اسلامی را بیدار نموده و از ظلمات ستمشاهی به نور اسلام هدایت نموده .

من اکنون به ملتهای شریف ستمدیده و به ملت عزیز ایران توصیه می کنم که از این راه مستقیم الهی که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر کافر وابسته است ، بلکه به صراطی که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و استوار ومتعهد و پایدار پایبند بوده ، و لحظه (ای) از شکر این نعمت غفلت نکرده ودستهای ناپاک عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجی و چه عمال داخلی بدتر ازخارجی ، تزلزلی در نیت پاک و اراده آهنین آنان رخنه نکند؛ و بدانند که هرچه رسانه های گروهی عالم و قدرتهای شیطانی غرب و شرق اشتلم می زنند دلیل برقدرت الهی آنان است و خداوند بزرگ سزای آنان را هم در این عالم و هم درعوالم دیگر خواهد داد. "انه ولی النعم و بیده ملکوت کل شی ء".

و با کمال جد و عجز از ملتهای مسلمان می خواهم که از ائمه اطهار و فرهنگ سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی ، نظامی این بزرگ راهنمایان عالم بشریت به طورشایسته و به جان و دل و جانفشانی و نثار عزیزان پیروی کنند. از آن جمله دست از فقه سنتی که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتهااست ، چه احکام اولیه و چه ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامی است ، ذره ای منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند وبدانند قدمی انحرافی ، مقدمه سقوط مذهب و احکام اسلامی و حکومت عدل الهی است . و از آن جمله از نماز جمعه و جماعت که بیانگر سیاسی نماز است هرگز غفلت نکنند، که این نماز جمعه از بزرگترین عنایات حق تعالی برجمهوری اسلامی ایران است . و از آن جمله مراسم عزاداری ائمه اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان ، حضرت ابی عبدالله الحسین - صلوات وافر الهی و انبیا و ملائکه الله و صلحا بر روح بزرگ حماسی او باد - هیچ گاه غفلت نکنند.و بدانند آنچه دستور ائمه - علیهم السلام - برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است ، تمام فریاد قهرمانانه ملتها است بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ الی الابد. و می دانید که لعن ونفرین و فریاد از بیداد بنی امیه - لعنه الله علیهم - با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده اند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریادستم شکن است .

و لازم است در نوحه ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق - علیهم سلام الله - به طور کوبنده فجایع و ستمگریهای ستمگران هر عصر و مصریادآوری شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست امریکا وشوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن جمله آل سعود، این خائنین به حرم بزرگ الهی - لعنه الله و ملائکته و رسله علیهم - است به طور کوبنده یادآوری ولعن و نفرین شود. و همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی است که حافظ ملیت مسلمین ، بویژه شیعیان ائمه اثنی عشر- علیهم صلوات الله و سلم - است .

و آنچه لازم است تذکر دهم آن است که وصیت سیاسی - الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیم الشان ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی ومظلومان جهان از هر ملت و مذهب می باشد.

از خداوند - عزوجل - عاجزانه خواهانم که لحظه ای ما و ملت ما را به خودواگذار نکند و از عنایات غیبی خود به این فرزندان اسلام و رزمندگان عزیزلحظه ای دریغ نفرماید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امام خمینی در حدیث دیگران

خوشتر آن باشد که سر دلبران

گفته آید در حدیث دیگران

رابین وودز ورث نویسنده‏ى مسیحى کتاب امام و انقلاب اسلامى:

خمینى مسیح معاصر ما بود... گاه خداوند در یک صورت زیبا متجلى مى‏شود، گاه در یک صداى رسا، و گاهى دیگر در یک بیان بلیغ و توسط عارفى کامل ; هم‏چون امام خمینى... از نظر من در وجود امام خمینى تمام آن قداستى که اسلام بر آن بشارت داده تجلى یافته و به راستى آن چه بر او مى‏تابد شعاعى از نور مطلق است... امام خمینى یک طوفان بود. با این همه در نهاد این طوفان یک سکون و آرامش مطلق وجود داشت. او بسیار شدید و آمرانه بود، و در عین حال بسیار آرام بخش، او پاسخ‏گو، و پرتاثیر بود. در درون او یک حقیقت‏ساکن و غیرقابل حرکت وجود داشت. ولى همین بى‏حرکتى باعث‏حرکت کل یک کشور شد، عظمت و کمال. او یک انسان معمولى نبود، در واقع تمام کسانى را که قبلا ملاقات کرده بودم از عرفا و زهاد تا راهب‏هاى بودایى، حکماى هند و دیگران، هیچ کدام داراى چنین حضور برق‏آسا و انرژى بخش نبودند.

جان اشتاین برونر استاد دانشگاه مریلند آمریکا :

انقلاب اسلامی ایران یک رویداد چشمگیر و شخصی که این انقلاب را هدایت کرد یک فرد استثنایی و یک رهبر کاریزماتیک بود... این انقلاب یک اندیشه شگفت در اهمیت حیاتی مشروعیت سیاسی و توانایی آن برای غلبه بر قدرت سرکوبگر بود. این انقلاب همچنین یک درس خوب از اهمیت قدرت معنوی مبتنی بر هویت اسلامی برای ایجاد مشروعیت در بخشهای عمده‌ای از جهان بود. اینها درس‌هایی بودند که ما هنوز در آمریکا فرانگرفته‌ایم.

آموندار روبن پونته، خبرنگار پرسابقه‏ى آرژانتینی:

این که یک مرد افسانه‏اى از ایران ظهور مى‏کند جاى تعجب نیست، چون حضرت محمد صلى الله علیه و آله پیامبر اسلام، پیش بینى کرده بود که ایران سرزمین احیاگران بزرگ اسلام خواهد بود.

رادیو بى‏بى‏سى :

انقلاب اسلامى واژه‏اى تازه است که با آیة‏الله‏خمینى مفهوم پیدا کرد.

هفته‌نامه‏ى آبزرور، چاپ لندن :

امام خمینى مردى هم‏پاى پیامبران کهن است که دنیا را به پیروى از اصول دینى دعوت کرد. پیام وى براى مردم جهان خلوص عقیده و پیروى از سادگى در مقابل پیچیدگى و آلودگى‏هاى غرب بود، و این رمز موفقیت وى و احساس افتخار پیروان اوست.

روزنامه‏ى ایل جورنو، چاپ ایتالیا :

حقیقت انقلاب اسلامى و تفکر آیة‏الله خمینى بسیار عمیق است و جهان غرب تاکنون از درک آن عاجز مانده است.

روزنامه ایندى‌پندنت:

کمتر دیده شده که تغییر مسیر تاریخ به عهده‏ى یک مرد آن هم دست تنها گذاشته شود و این ماموریتى بود که به عهده‏ى آیة‏الله خمینى گذاشته شد.

ال پاییس، چاپ اسپانیا:

امام خمینى شخصیتى همیشه پیروز بود.

ابراهیم بابا نگیه‏دار، رییس جمهور نیجریه:

امام خمینى سمبل صلح و رهبرى بزرگ براى اسلام بودند.

رادیو لندن :

آیة‏الله خمینى انقلابى را رهبرى کرد که جهان را لرزاند.

رادیو نروژ :

آیة‏الله امام خمینى رهبر و شخصیتى بود که طى ده سال بارها امریکا را تحقیر کرد و آبروى آن کشور را برد.

خبرگزارى فرانسه :

امام خمینى یکى از معدود رهبران انقلابى بود که خداوند به او این موهبت را اعطا کرد تا نظراتش را درتاریخ بنگارد.

بخش فارسى رادیو امریکا :

تصمیم آیة‏الله خمینى در هر مورد، نهایى و سخن آخرین بود. آینده هر چه باشد در یک نکته تردید نیست، و آن این که اثرات امام خمینى در ایران و در امور جهانى تا سال‏ها هم چنان احساس خواهد شد.

روزنامه‏ى داگبلات، چاپ نروژ :

امام خمینى شخصیتى بود استوار و در سختى‏ها به آرامى تصمیم مى‏گرفت. سخنان وى قانون و قانون وى قرآن بود.

اسقف کاپوچى:

امام پدر مستضعفان جهان بود و از دست دادن ایشان غم بزرگى براى تمام محرومان دنیاست.

رییس جمهور اوگاندا :

آیة الله خمینى رهبر روحانى بزرگى بود که نه تنها مسلمانان ایران، بلکه تمام جهان از ایشان الهام گرفته‏اند.

سرهنگ قذافى رهبر لیبى:

امام خمینى از بزرگ‏ترین انبیاى انقلاب و دشمن سرسخت امپریالیسم، صهیونیسم و استکبار جهانى بود. بى شک نام ایشان در تاریخ اسلام براى همیشه ثبت‏خواهد ماند.

رییس جمهورى تانزانیا :

ایشان (امام خمینى) معمار و مشخصه‏ى انقلابى بود که در عصر حاضر پیروزى مستضعفان بر مستکبران را به منصه‏ى ظهور رساند.

ولید جنبلاط، رهبر دروزى‏هاى لبنان:

جهان بشریت رهبر عظیمى را از دست داد که در طول حیات پرمبارزه‏اش، کهن‏ترین دژهاى استعمار را درهم شکست.

روزنامه‏ى هندلس پلات آلمان غربى:

امام خمینى یک زمین‏لرزه‏ى سیاسى ایجاد کرد که دنیا را متزلزل ساخت.

مجله‏ى هفتگى پروفیل چاپ وین:

هر رهبر انقلابى که عملکرد و گفته‏هاى آیة‏الله خمینى را نصب‏العین خویش قرار دهد، قادر به تغییر یک سیستم غربى به یک جامعه‏ى اسلامى خواهد بود.



ویژه نامه «نیمه خرداد» به مناسبت ارتحال حضرت امام خمینی(ره)

http://s1.picofile.com/file/6741230380/110184.jpg

خاطرات نزدیک‏ترین محافظ امام(ره)

«حاج حسین سلیمانی» از جمله محافظان بیت حضرت امام خمینی (ره) بود. خاطرات وی که در سال 1387 از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است حاوی نکات جالبی از زندگی آن بزرگ‏مرد تاریخ معاصر جهان است. گوشه‏ای از این خاطرات که مربوط به روزهای آخر است در چند قسمت به شما تقدیم می‏شود:

وخامت حال

وخامت حال امام به حدی رسید که مجبور شدند مجدداً امام را به اتاق عمل ببرند  تا این بار عملی را روی قلب ایشان انجام دهند. ولی حال امام مساعد شد و پزشکان ،عمل را صلاح ندانستند و گفتند: «شاید این عمل جواب ندهد. ممکن است به لحاظ ضعیف بودن بدن امام، توان لازم برای تحمل فشار عمل را نداشته باشند». این بود که از عمل منصرف شدند.

حال امام متغیر بود. از آن به بعد مشکل امام نه در خصوص  معده که در خصوص قلب بود. گاهی فشارشان خیلی ضعیف می‏شد . بعضی مواقع دستگاهی برای راحتی تنفس  امام در داخل معده قرار داده بودند و از آن استفاده می‏شد .

در روزهای آخر حیات امام، حالشان به قدری وخیم شد که باز هم مصمم شدند که امام را به اتاق عمل ببرند. به یاد دارم که همسر حضرت  امام  آمدند و با یکی، دو تا از پزشکان صحبت کردند و در یک مقطع حتی با لحن تندی گفتند : «آقا را این قدر اذیت نکنید. این قدر ایشان را چاقو چاقو نکنید». این صحبت در صبح روز  آخر حیات امام اتفاق افتاد . پزشکان هم بعد از آزمایش مجدد فشار خون امام ،از عمل منصرف شدند و امام را به اتاق استراحت باز گرداندند.

تدین پزشکان یا تخصص آنها؟

در روزهای آخر حیات امام، اولویت با تخصص پزشکان بود و نه لزوماً تدین آنها. از این رو ملاحظات از میان رفته بود و «آقای دکتر عارفی» که پزشکان امام را انتخاب می‏کردند آنچه برایشان مهم بود، این بود که تا حد مقدور، تخصص پزشکان برای نجات امام به خدمت گرفته شود.

در آن ساعات بحرانی، دکترهای دیگر هم برای مشورت فراخوانی کردند. ظاهراً همه نا امید شده بودند.حتی یک پزشک ایرانی مقیم خارج ـ اگر اشتباه نکنم مقیم سوئیس یا سوئد ـ را آوردند.

بیماری امام عفونت معده بود که ظاهراً به خون ایشان سرایت کرده بود . به یاد دارم وقتی معده ی امام را عمل کردند ،چند ناحیه از آن، سوراخ شده بود و در واقع دو نقطه از معده را با عمل جراحی برداشتند. ما از طریق تلویزیون این عمل را مشاهده کردیم. آزمایشگاه برای آزمایش خون امام ، مهیا بود و متخصصین  مربوط لحظه به لحظه آزمایش می‏کردند. به یاد دارم در همین احوال، حضرت امام سرفه ای کردند و خلطی خون‏آلود از دهانشان خارج شد. بی‏درنگ خلط مزبور را به آزمایشگاه بردند و آزمایش کردند. خیلی روی این خلط حساس بودند.

ذکر مدام

امام در روز آخر به حالت اغما فرو رفتند  و با این وصف، مدام ذکر می گفتند. عجیب بود که ایشان در حالات مختلف بیماری و غلبه‏ی ضعف شدید، ذکر شان ترک نمی‏شد و تا آنجایی که توان داشتند، ذاکر بودند. گاه این ذکرگویی ظاهر و آشکار بود و آنجا هم که نمی‏توانستند، لبهایشان به هم می‏خورد .

اخرین شب حیات امام (ره)

در شبی که فردایش ایشان به حالت اغما رفتند و نهایتاً رحلت فرمودند، بنده از ساعت 12 شب تا 6 صبح بالای سرشان بودم. کارهای مربوط به پزشکی و پرستاری ایشان به پرستاران مربوط بود. اما کارهای شخصی‏شان مانند نیازشان به آب خوردن  و مانند آن از سوی نیروهای دفتر از جمله خود من صورت  می‏گرفت. امام مدام ذکر می گفتند. چراغ اتاق خاموش بود و تنها، چراغ اتاقی که پرستاران در آن کشیک می‏دادند، روشن بود .

پزشکان به طور مرتب به امام سر می‏زدند. من هم اگر لازم بود مطلبی را به آنها اطلاع دهم فوراً خبرشان می کردم. چند بار آن شب امام، از من آب خواستند . بار اول نزد پزشکان رفتم و گفتم: «آقا آب می‏خواهند». گفتند: «اشکالی ندارد، به ایشان آب کمپوت بدهید». کمپوتی را باز کردیم و کنار امام گذاشتیم. آن شب تا صبح شاید حدود بیست مرتبه حضرت امام گفتند: «آب می‏خواهم ... دلم دارد می سوزد!». من هم هر بار آب کمپوت را با قاشق در دهانشان می‏ریختم.

حدود ساعت دو و سه بعد از نیمه شب، دیگر چیزی نگفتند و از به هم خوردن لبانیشان حس می‏کردم نماز شب‏شان را می‏خوانند ؛ ولی با حالت بی‏حالی وبا ایما و اشاره. بعد مدام مشغول گفتن ذکر بودند و دائماً سؤال می‏کردند: «وقت نماز شده؟ اذان صبح را گفته‏اند؟» تأکید داشتند که اگر داخل وقت شده مرا خبر کن! یک بار فرمودند: «به آقای انصاری بگویید بیاید. می خواهم وضو بگیرم». خدمت‏شان عرض کردم: «آقای انصاری گفتند که وقت نماز می‏آیند خدمت شما».

وخامت شدید حال

در روز آخر حیات امام، حدوداً ساعت دو و نیم بعد از ظهر بود  که وخامت حال امام به اوج رسید و ایشان به  حال اغما فرو رفتند و بیهوش شدند.  پزشکان هرچه کردند که امام را به هوش آورند، میسر نشد. حال امام از بیهوشی هم فراتر رفت و اصلاً حرکتی نداشتند. قبل از آن قدری صورت و لبشان تکان می‏خورد  ولی این حرکت‏ها هم متوقف شد. ظاهراً امام در ان لحظات، دردی احساس نمی‏کردند.

دکترها همه جمع شدند؛ ولی هرچه تلاش کردند نتوانستند امام را به حالت عادی برگردانند . حالت هوشیاری امام بسیار ضعیف بود . دیگر جواب صحبت‏ها را هم نمی‏دادند هر چه آقایان تلاش کردند امام را به حرف بیاورند، نشد. «آقای توسلی» برای اینکه امام را وادار به صحبت کنند، بالای سر امام آمدند و برای اینکه حساسیت  امام را تحریک کنند، با اینکه وقت نماز نبود، گفتند: «آقا وقت نماز شده!» چون حضرت امام به نماز مقید بودند، تصور آقایان این بود که اگر صحبت نماز با امام شود ،دیگر پاسخ خواهند گفت . ولی چنین نشد و امام در واکنش به جمله ی آقای توسلی تنها گوشه ای ابرو و لبی تکان دادند و دو باره به حالت سکون برگشتند.

وقتی پزشکان ابراز کردند که دیگر امیدی نیست، سران سه قوه در حیاط بیمارستان، برای اداره کشور بعد از ارتحال امام تشکیل جلسه دادند. آنها دیگر موفق به صحبت با امام نشدند. تا حدود مغرب و عشا این نشست ادامه یافت .حتی در خصوص تدفین امام و محل دفن شان صحبت شد . هر کدام از آقایان نظری داشتند.

محل دفن امام

«حاج احمد آقا» از حدود شش، هفت ماه قبل برای این منظور برنامه‏ریزی کرده بود و وقتی که بیماری امام مطرح نبود، چند بار برنامه‏ی مسافرت‏هایی را ترتیب دادند که بنده هم حضور داشتم. بارها سه نفری (با حضور آقای انصاری) در مسیر جاده قم - تهران  به پیشنهاد حاج احمد آقا به "کوشک نصرت" حدود 30 کیلومتری قم رفتیم. وقتی به روستا رفتیم ، ایشان از من خواستند که فرد کشاورزی را که درآن حوالی مشغول کار بود، صدا کنم و حاج احمد  آقا سؤالاتی را از کشاورز در خصوص زمین‏های آن ناحیه و جاده‏ی منتهی به روستا و ریل راه‏آهن و حتی وضعیت کوه‏های اطراف پرسیدند. حاج احمد آقا عمامه‏شان را برداشته بود و کشاورز مزبور ایشان را نشناخت.

بعد به اتفاق حاج احمد آقا چرخی در محوطه زدیم . من هنوز نمی‏دانستم که ایشان چه هدفی در سر دارند و قصه چیست؟

روستای مزبور دقیقاً نزدیک جایی واقع شده بود که اکنون "پادگان منظریه" و فرودگاه نظامی است و وقتی که از تهران به قم می‏رویم، در سمت راست و جاده‏ی قدیم قم ـ تهران قرار گرفته است.

بعد از یکی دو هفته، مجدداً و این بار به اتفاق «آقای محمد علی انصاری» به آنجا رفتیم. با فرماندار وقت قم «آقای خلیلیان» هماهنگ کرده بودند و ایشان هم حضور داشت. معلوم شد قصد حاج احمد آقا این است که محل دفن امام را مشخص کند. این قصد و غرض را هم تنها با آقای انصاری در میان نهاده بود. ولی در حضور فرماندار قم این‏گونه عنوان شد که ما قصد داریم در این مکان "مؤسسه‏ی فرهنگی تنظیم و نشر آثار امام" را بنا کنیم (یعنی دقیقاً آنچه در حال حاضر اتفاق افتاده است). صحبت فرودگاه هم مطرح شد و عنوان شد که اختصاصی در اختیار مؤسسه باشد.

یک بار دیگر هم به آنجا رفتیم و این بار حدی را تعیین کردند. در نوبت بعد که به آنجا سر زدیم، مشاهده کردم که لودر و بولدوزر مشغول کار است و محوطه را دیوارکشی می‏کنند.

وقتی در ساعت‏های آخر حیات امام، جلسه‏ی سران نظام برگزار شد، حاج احمد آقا مطرح کرد که چنین  جایی در "کوشک نصرت" قم وجود دارد و ما مقدماتش را انجام داده‏ایم ؛ ولی هنوز آماده نشده است و تنها حدودش را مشخص کرده‏ایم. حاج احمد آقا حتی گفتند: «می‏خواستیم در آنجا بارگاهی را برای حضرت امام آماده کنیم که اگر ایشان خدای‏ناکرده به رحمت خدا رفتند، آنجا مهیا باشد».

حتی یک بار در ماشین با حاج احمد آقا بودیم و ایشان این مطلب را ابراز کرد که: «من یک مسأله‏ی شرعی از آقا پرسیدم که آیا می‏شود میت مسلمان به گونه‏ای در قبر بگذاریم  که چهره‏اش را همیشه بتوان مثلا به وسیله ی انعکاس از طریق آینه و نور رویت کرد؟». حاج احمد آقا افزود: «من برنامه‏ام این بود که اگر این کار مجاز باشد، در خصوص حضرت امام این سیستم را پیاده کنیم و قبری بسازیم که اگر خدای‏ناکرده ایشان از میان ما رفتند، بتوانیم همیشه چهره‏ی ایشان را ببینیم. ولی امام در پاسخ فرمودند این کار جایز نیست و ما هم منصرف شدیم».

در جلسه سران نظام در ساعات آخر حیات امام وقتی حاج احمد آقا این صحبت را مطرح کرد که به نظر من "کوشک نصرت" برای دفن امام مناسب است، یکی از آقایان این کار را صلاح ندانست و گفت: «آنجا در حال حاضر بیابان و فاقد هر گونه امکانات و تأسیسات است. یقیناً ما بعد از رحلت امام، یک تشییع جنازه‏ی چند میلیونی داریم و هیچ امکاناتی برای انتقال افراد به آنجا نداریم و حتماً با یک مشکل بزرگ مواجه می‏شویم».

واقعیت هم این بود که در آنجا کاری انجام نشده بود و تنها به حصار کشی خاکی بسنده کرده بودند.

یکی دیگر از آقایان "حرم حضرت معصومه (س)" را برای دفن امام پیشنهاد کرد و ظاهرا «آقای موسوی اردبیلی» هم "مدرسه علمیه معصومیه‏ی قم" را برای این منظور مناسب دانست. یکی دیگر از آقایان از "جمکران" یاد کرد .

در نهایت قرار شد مدفن امام ترجیحاً در تهران و در کنار شهدا و در بهشت زهرا باشد تا در هنگام بازدید مسؤولان و میهمانان خارجی، دسترسی به آن آسان باشد. اما در اینکه کدام قسمت از بهشت زهرا باشد ، بحث بود. بعضی از افراد، وسط قطعه‏ی  شهدا یا کنار  قبر «مرحوم آیت الله  طالقانی» را مناسب اعلام کردند.

ظاهراً «آقای طباطبایی» شهردار وقت تهران که در آن جلسه حضور داشت، آن روز یا بعداً پیشنهاد داده بود که قطعه‏ای در کنار بهشت زهرا وجود دارد که برای این منظور ایده‏آل است. (دقیقاً همین مکان فعلی مزار امام). در نهایت این مکان بهترین مکان برای خاکسپاری حضرت امام تشخیص داده شد.

شب ارتحال

«آیت‏الله مشکینی»، «آیت الله مهدوی کنی» و «آقای هاشمی رفسنجانی» و تنی چند از بلندپایگان نظام در آن مقطع، مشغول بازنگری قانون اساسی و تهیه ی متمم برای آن بودند و همان روز جلسه داشتند . به خاطر دارم وقتی حال امام بحرانی و فوتشان قطعی شد، از همان دفتر امام به اعضای شورای بازنگری قانون اساسی  زنگ زدند که جلسه‏شان را منحل کنند و خودشان را به جماران برسانند.

وقتی آقایان به جماران رسیدند، یکی دو ساعت از مغرب و عشاء گذشته بود. در این حال حاج احمد آقا، آقای هاشمی و «حضرت آیت الله خامنه‏ای» به اتاقی در کنار بیمارستان محل بستری شدن امام رفتند. حاج احمد آقا به من گفت: «تو هم بیا»!

در اتاق مزبور، دو صندلی بود و یک صندلی کم بود. مرحوم احمد آقا به من گفت: «یک صندلی بردار و بیا»! صندلی را آوردم و سه بزرگوار بر روی آن نشستند و بنده نیز ایستاده بودم. لحظاتی بود که «آقای اطبا» فوت امام را قطعی کرده و گفته بودند که امیدی به نجات امام نیست؛ مگر اینکه خدا فرجی عنایت کند.

آقایان رسماً وارد این بحث شدند که "بعد از امام چه باید کرد؟" و حاج احمد آقا به بنده گفتند: «بروید به  اعضای مجلس خبر گان بگویید به اینجا بیایند».

 

در واقع تعدادی از اعضای مجلس خبر گان در شورای بازنگری  قانون اساسی هم بودند و به جماران آمده بودند. اعضای شورای نگهبان هم حضور داشتند و در اتاق انتظار، مشغول رؤیت مراحل معالجات امام از طریق دوربین مداربسته بودند و بعضی از مسؤولین  لشگری و کشوری که در حیاط  بیمارستان حضور داشتند.

بنده خدمت حضرات آیات: خلخالی، خزعلی، محمدی گیلانی، جنتی، امامی کاشانی ، مهدوی کنی، مؤمن و طاهری خرم‏آبادی و... رفتم و آنان را برای شرکت در جلسه‏ای با حضور حاج احمد آقا و آقایان خامنه‏ای، هاشمی و موسوی اردبیلی دعوت کردم.

جلسه‏ی مزبور ترتیب یافت که البته بنده دیگر در آن حضور نداشتم و به داخل بیمارستان و به بالین حضرت امام رفتم.

حس درونی من این بود که تشکیل جلسه‏ی مزبور ضروری نیست و امام از میان نخواهند رفت. تصور می‏کردم انقلاب ما قائم به شخص امام است و از این رو حضرت حق برای حفظ اسلام و نظام، امام را حفظ خواهد کرد. ولی بعداً دانستم که مصلحت بالا تری در کار بوده است. وقتی نزد امام رفتم، دیدم اغماء ایشان همچنان ادامه دارد. این حالت تا حدود 9:30 شب طول کشید .

آخرین دقایق حیات امام

سران سه قوه و «میرحسین موسوی» که در جلسه‏ی خبرگان هم حضور داشت، بعد از اتمام جلسه‏شان بالای سر امام آمدند. اعضای بیت و دفتر امام و آقایان توسلی، صانعی، رسولی و داماد و نوه‏های امام و وابستگان درجه یک حضور داشتند. خانم‏های منتسب به بیت امام در بیرون اتاق و پشت در و در قسمت اتاق انتظار ایستاده بودند. تلویزیون مداربسته‏ی این اتاق را خاموش کرده بودند  تا خانم‏ها آن صحنه‏های جگرسوز را نبینند.

حدوداً ساعت ده شب بود و دکترها مشغول تلاش و تلاطم بودند؛ گاه سرم وصل می‏کردند و گاه خون تزریق می‏کردند و گاه دستگاه تنفسی را به کار می‏انداختند. مانیتوری که در کنار تخت امام بود وضعیت مزاج و حالت درونی امام را در قالب نمودارهای نشان می‏داد. هر چه جلوتر می‏رفتیم، حس می‏شد که نمودارها وضعیت نامناسب‏تری پیدا می کند .

حدود ساعت ده و ربع، وخامت حال امام به اوج رسید. در دقایق آخر، هر پزشکی به سلیقه و طرحی متوسل میشد تا بلکه امام زنده بماند. در آخرین دقایق، «آقای دکتر صدر» - که نسبت فامیلی با حاج احمد آقا داشتند ـ با دست، به قلب امام شوک وارد کرد. ولی اثربخش نبود. این بار به دستگاه شوک متوسل شدند  و به کمک پرستاران چند بار، به قلب و سینه‏ی امام شوک وارد کردند. صحنه‏ی دلخراشی بود. در این حال حاج احمد آقا تاب نیاوردند و به پزشکان گفتند: «آیا این شوک اثر دارد یا نه ؟» یکی از پزشکان گفت: «نه، دیگر بی‏فایده است». حاج احمد آقا گفت: «پس دیگر امام را اذیت نکنید و بگذارید به حال خودشان باشند»! دکترها کنار کشیدند.

همه چشم به خطوط مانیتوری که بالای سر امام بود دوخته بودند. فراز و فرود مختصری داشت؛ ولی رفته‏رفته علایم حیاتی رو به خاموشی می‏نهاد. در ساعت 10:25 دقیقه، به یکباره خط مانیتور صاف شد و  «دکتر عارفی» اعلام کرد که کار تمام شد!

داد و شیون و هوار از مرد وزن برخاست . من ضمن اینکه خودم را باخته بودم، حالت دیگران را زیر نظر داشتم . «آقای خامنه‏ای» سرشان را به زیر انداخته بودند و بشدت گریه می‏کردند. گاهی هم با نگاه پرسش‏گر سر بلند می کردند. چهره‏شان سیاه شده بود و چشمانشان قرمز. معلوم بود که عمیقاً به ایشان فشار آمده است.

«آقای هاشمی رفسنجانی» که در آن مقطع جانشین فرمانده کل قوا بودند، معلوم بود که تحت فشار زیادی هستند؛ ولی خودشان را کنترل می‏کردند و به دیگران دلداری می‏دادند. آقای هاشمی می‏گفت: «شیون نکنید! سرو صدا نکنید. این خواست خدا بوده» .

با این حال، خودنگه‏داری ممکن نبود و افراد به سر و روی خود می‏زدند. در این حال خانم‏های بیت، در را باز کردند و به  داخل اتاق آمدند. به آنها گفته شده بود که داخل اتاق نیایید و عملاً هم جا نبود. دکترها می‏خواستند تعداد مردان اتاق را هم کم کنند. ولی هر چه نگاه می‏کردند، می‏دیدند آنها همه آشنا یا فامیل نزدیک امام هستند و نمی‏شد از بالین امام دورشان کرد. این بود که تنها توانسته بودند زنان را راضی کنند که در پشت در و در اتاق انتظار بمانند؛ تا سیر طبابت و درمان امام به هم  نخورد. بانوان هم قبول کرده بودند که پشت در بایستند.

وقتی صدای شیون برخاست، زنان نیز عنان را از کف دادند و به داخل اتاق هجوم آوردند. حاج احمد آقا سرش را روی تخت امام گذاشت و بنا کرد گریه کردن. هر کدام از آقایان در حال خودش بود و به دیگری توجه نداشت. «آقای اردبیلی» بشدت می‏گریست و صدای گریه‏ی بلندش در گوش من طنین می‏انداخت.

به هر حال صدای گریه و زاری به داخل حیاط کشید و موج آن به عده‏ی زیادی از مسؤولان و وزرا و برخی از نمایندگان مجلس و شخص «آقای کروبی» که در حیاط  اجتماع کرده بودند سرایت کرد. آقای کروبی خود را به داخل رساند و وقتی متوجه شد امام از دنیا رفته است، حالش دگرگون شد و کنترلش را از دست داد و روی زمین افتاد و عمامه‏اش به هم ریخت. برخی افراد، زیر کتف ایشان را گرفتند و با خود بیرون بردند. باز هم ایشان بی‏تابی می‏کرد.

آقای رفسنجانی جمع را آرام کرد و شروع کرد به صحبت کردن و گفت که فعلاً نباید کسی از این موضوع خبردار شود. لذا سرو صدا و شیون نکنید. بعد رو کردند به اعضای بیت و خانواده‏ی حضرت امام و گفتند: «شما که بیشتر از همه حضرت امام را دوست داشتید اگر می‏خواهید اهداف ایشان و انقلابشان حفظ شود، سرو صدا نکنید. چرا که ممکن است مورد سوء استفاده قرار گیرد».

بعد از اینکه آقای هاشمی همه را ساکت کردند، حاج احمد آقا از افراد حاضر در اتاق و کنار پیکر امام، حتی سران سه قوه خواست که آنجا را ترک کنند. من آخرین کسی بودم که اتاق را ترک کردم . بنا داشتم بمانم که نکند حال حاج احمد آقا خراب شود . ولی به من هم گفتند: «حسین آقا! شما هم بروید بیرون!» اتاق ماند و پیکر بی‏جان امام و مرحوم حاج احمد آقا. احمد آقا سرش را بر سینه‏ی امام گذاشت. از طریق دوربین مداربسته‏ی اتاق، این صحنه را در اتاق‏های دیگر می‏دیدیم و بعداً هم تلویزیون سراسری مبادرت به پخش آن نمود.

حضور مردم

موج این داد و هوارها به بیرون منتقل می‏شد و حتی بعضی از مردم در جریان فاجعه قرار گرفتند. در حالی که در اخبار سراسری اعلام شده بود که در روند معالجه‏ی حضرت امام  خللی پیش آمده است و از مردم خواسته بودند که برای امام دعا کنند. جمعیت به سمت جماران هجوم آوردند و حلقه به حلقه به مرکز خبر نزدیک شدند. بیم آن می‏رفت که آنها که  بتوانند خود را به نزدیک‏ترین فاصله برسانند مشکوک شوند و احیاناً از خبر ارتحال مطلع شوند.

آقای هاشمی برای اینکه این اتفاق نیفتد و فعلا خبر ارتحال در پرده نگه داشته شود از بیمارستان خارج شد و خطاب به آنها که  شیون می‏کردند، گفت: «بنا نیست فعلاً خبر اعلام شود. چون ممکن است مملکت به خطر بیفتد. لذا آرام‏تر باشید و اگر هم کسی از بیرون از شما سؤال کرد که گریه و زاری برای چیست  بگویید برای امام دعای توسل می خواندیم». بعد، از افراد خواستند که متفرق شوند و به سر کارهایشان بروند .ظاهراً خود ایشان هم به منزلشان که در نزدیکی منزل امام  بود، رفت .

در جلسه‏ای هم که سران نظام در بیمارستان ترتیب دادند، قرار شد که فردای آن روز مجلس خبرگان تشکیل جلسه دهد. بیت امام قدری خلوت شده بود. بعد، آقایان حاج احمد آقا، توسلی، صانعی، امام جمارانی و محمد علی انصاری جلسه  ترتیب دادند تا برای کیفیت تغسیل امام تصمیم  بگیرند .

اقدامات بعد از فوت

 ساعت 1:30 نیمه‏شب، قسمت بیرونی منزل محقر حضرت امام را که ملاقات داخلی ، خارجی و خصوصی امام در خلال سالیان متمادی  پس از پیروزی انقلاب  در آن صورت می گرفت و مبدا تمام تصمیم‏گیری‏ها و هدایتگری‏های انقلاب بود، برای تغسیل امام مهیا کردند. این منزل بی‏آلایش ،همواره، موجب شگفتی مهمانان به خصوص مهمان های خارجی را فراهم می ساخت . وزیر امور خارجی شوروی که به ایران آمده بود متحیر شده بود، متحیر شده و مدام به در و دیوار منزل نگاه می کرد که آیا امام در اینجا ساکن است و تمام بر نامه ریزی های کلان نظام را در اینجا می‏دهد!

برای غسل دادن امام، دو تخت آوردند ؛ یکی برای شست‏وشو و یکی برای کفن کردن. پیکر امام را از بیمارستان اختصاصی امام به روی تخت مخصوص تغسیل انتقال دادیم. حدود بیست نفر آنجا جمع بودند  حاج احمد آقا بالای پله ی ورودی ایستادند و گفتند: «همه بروند بیرون تا ما بتوانیم کارمان را انجام دهیم». بعد به من گفتند: «فلانی شما پشت در بایست تا کسی داخل  نشود».

تنها آقایان توسلی، صانعی، انصاری کرمانی، امام جمارانی، سید حسن آقا (فرزند حاج احمد آقا)، مسیح بروجردی(نوه‏ی حضرت امام) و یکی ، دو تای دیگر که در حال حاضر اسم آنان را به خاطرندارم باقی ماندند.

خانواده حضرت امام ونیز آقایان هاشمی و مقام معظم رهبری  حضرت آیت الله خامنه ای  در این مرحله حضور نداشتند. ظاهراً در حدود ساعت دوازده و یک بعد از نیمه شب آن دو بزرگوار  برای برنامه ریزی کارهای که عهده‏دار آن بودند ،رفتند . حتی آقایان:میر حسین موسوی و اردبیلی هم آنجا نبودند.تنها برخی از نمایندگان مجلس و اعضای دفتر امام همچون آقای میریان،بهاءالدینی ،سید محمد هاشمی و فراهانی حضور داشتند.

مسؤولیت شست‏وشوی امام با «حاج عیسی» خدمتگزار معروف و زحمتکش امام بود. آقای توسلی مسئول نیت کردن غسل و مراسم تشریفات مربوط  به آن بود . غسل دادن شروع شد و تمام مراحل شرعی و دینی  را یک به یک  انجام دادند .

در ابتدا قرار نبود از مراحل شست‏وشو فیلم برداری صورت گیرد. ولی در ادامه ی کار آقای انصاری  کرمانی صحبتی را با مرحوم حاج سید احمد آقا انجام دادند و ایشان قبول کردند که فیلمبرداری  صورت گیرد؛ ولی دستگاه فیلمبرداری وقتی آماده شد که شست‏وشو انجام شده و زمان کفن کردن فرا رسیده بود. دوربین، تنها چند دقیقه از مراسم تکفین را ثبت کرد.

بدن امام را از روی تخت اول به  تخت دوم انتقال دادند و کفن‏پیچ کردند. تمام آقایان بالای سر امام ایستاده بودند و مراسم بستن کفن ها انجام شد .

در لحظات آخر حاج احمد آقا گفتند: «صبر کنید که من می خواهم  آخرین دیدارم را با آقا داشته باشم».

بالای سر امام آمدند  و سرشان را به پیشانی امام گذاشتند، و زمزمه‏هایی کردند که شنیده نمی‏شد و چند  ثانیه به همان حال باقی ماندند. طبعا این صحنه با آنچه که تلویزیون پخش کرد که حاج احمد آقا بعد از فوت امام بالای پیکر امام بودند، فرق دارد . چون ترسیم آن لحظه کار مشکلی است و تن انسان را می‏لرزاند.

بعد از اتمام مراسم تکفین، افراد کنار بدن امام ایستادند و این صحنه هم فیلمبرداری شد. بعد از آن جنازه به سردخانه‏ای که در آن محیط وجود داشت، منتقل شد و تا صبح روز بعد در آنجا باقی ماند . گاهی اوقات اعضای دفتر و برادران سپاه، پشت در بسته‏ی سردخانه می‏رفتند و قرآن می‏خواندند. بدن امام حدود 4 ساعت در یخچال بود.

قبل از اینکه اخبار هفت صبح رادیو خبر ارتحال امام را اعلام کند، آقای انصاری جایگاه شیشه‏ای مخصوص قرار دادن بدن را در مصلای تهران مهیا کرده بود. این طرح که بدن امام در محفظه‏ی شیشه‏ای قرار گیرد تا مردم  تا مردم با آن وداع کنند، از حاج احمد آقا و اجرایش با آقای انصاری بود. به خاطر دارم که مرحوم حاج احمد آقا ابراز کرد که ما مایل نیستیم که پیکر امام، فورا دفن شود و خوب است طوری برنامه بریزیم که جسم ایشان حدود 24 ساعت در جایی  قرار گیرد که مردم بتوانند بیایند و با ایشان وداع کنند.

ساعت شش صبح به اتفاق آقایان توسلی، صانعی، رسولی ،انصاری، مسیح بروجردی و آقا سید حسن، جنازه‏ی امام را داخل یک دستگاه ماشین "هایس استیشن" قرار دادیم. بنده اسلحه به دست در کنار پیکر امام در ماشین بودم. در این حال به سمت مصلا حرکت کردیم.

آقای انصاری  به عنوان هماهنگ‏کننده در ماشینی در جلو حرکت می کرد و ما هم در پی ایشان می رفتیم . اعلام شده بود که پیکر امام چند ساعت قبل از دفن، در مصلا قرار می گیرد تا مردم با آن تودیع کنند . در بین راه مردم عزا دار و  سیاه پوش را می دیدم که دسته دسته به سمت مصلا در حرکت اند . هرچه به مصلا نزدیک تر می شدیم، به حجم جمعیت  افزوده می شد و ما کند تر می توانستیم پیش برویم.   در نزدیکی مصلا راه ها را بسته بودند  و ماشین ها را جلو تر راه نمی دادند . داخل محوطه ی مصلا شدیم  پرده های ماشین هایس را پایین کشیده بودیم و داخل ماشین پیدا نبود . از لا به لای جمعیت می گذشتیم . ماشین شانه به شانه ی جمعیت حرکت می کرد . مردم شعار می دادند و به سرو سینه می زدند و عزاداری می کردند و خبر نداشتند که ماشینی که از کنار آنها می گذرد، حامل پیکر امام است !

آقای توسلی و آقای رسولی در جلوی ماشین نشسته بودند و بنده و آقای مسیح بروجردی و آقای سید حسن درعقب ماشین و کنار جنازه‏ی امام بودیم . راننده ی ماشین «آقای سید محمد هاشمی» از برادران سپاهی بود .

مدت زیادی طول کشید تا مسیر را طی کردیم. در داخل مصلا وضعیت  بدتر و حجم جمعیت بسیار زیاد بود. به جایگاهی که برای امام تدارک شده بود نزدیک شدیم . محوطه را به وسیله ی کانتینر حصارکشی کرده بودند و داخل محوطه خلوت بود. به طرف جایگاه مخصوصی که برای امام در نظر گرفته بودند رفتیم . یخچال و سرد خانه ای با محفظه ی شیشه ای ساخته بودند که قرار بود پیکر امام را در آن قرار گیرد . یک وسیله ی بالا بر هم قرار بود جنازه ی امام را بالا ببرد و بعد روی دست به داخل محفظه ی شیشه ای برده  شود. ساخت یخچال مزبور را ظاهرا به شرکت مزبور سفارش داده بودند .ظرف 24 ساعت طرح یخچال را داده بودند و عملی شده بود .

به هر تقدیری جنازه را به داخل آن محفظه انتقال دادیم و بعد به سمت جماران برگشتیم .

مجددا با حاج سید احمد خمینی  از جماران با هلی‏کوپتر به مصلا رفتیم. گفتنی است در جماران محوطه‏ی بازی متعلق به نیروی هوایی بود که برای نشست و برخاست هلی کوپتر در نظر گرفته شده بود. حدود بیست دقیقه با هلی کوپتر از مصلا و مکان استقرار جنازه‏ی امام بازدید کردیم و دوباره به جماران برگشتیم.

آیت الله گلپایگانی و نماز بر پیکر امام

برای خواندن نماز بر پیکر امام، مرحوم آیت الله گلپایگانی در گرفته شدند. حاج احمد آقا با آقای جواد گلپایگانی فرزند آیت الله گلپایگانی  هماهنگی های لازم را به عمل آوردند. آقا جواد در تلفن ابراز کرده بود: «به چه کیفیت و با چه وسیله ای می خواهید آقا (یعنی آیت‏الله گلپایگانی) را به تهران ببرید؟ یک وقت خدای نکرده مبادا مشکلی پیش بیاید»! ظاهراً منظورشان مشکل مسائل امنیتی بود و نیز نقص فنی وسیله و مانند آن بود. حاج احمد آقا گفته بود: «من ماشین خود امام و محافظ‏ها ایشان را برای این منظور می‏فرستم. تمام امکانات مهیاست و از این بابت مشکلی نیست».

قرار شد بعد از ظهر روز قبل از اقامه‏ی نماز، بنده به قم بروم و به اتفاق دیگر برادران همراه با محافظ ، آیت الله گلپایگانی را به تهران بیاورم. ماشین ضد گلوله‏ای برای این منظور در نظر گرفته شد که مخصوص  حضرت امام بود و وزارت خارجه در اختیار امام گذاشته بود تا اگر قرار شد مرحوم امام روزی به جای بروند، از این وسیله استفاده کنند . هیچگاه هم امام سوار این ماشین نشدند و معمولا حاج احمد آقا از آن ماشین استفاده می کردند.

به هر تقدیر به قم رفتیم . از پیش بیت آیت الله گلپایگانی خبردار بودند و ایشان در ساعتی از پیش تعیین شده سوار ماشین شدند. در داخل ماشین مرحوم آیت الله گلپایگانی، آیت الله صافی و آقا جواد فرزند آیت الله گلپایگانی بودند در ماشین دیگر هم که برای اسکورت در نظر گرفته شده بود . نزدیکان بیت و اعضای دفتر آقای گلپایگانی سوار شدند و به سمت تهران حرکت کردیم. در مسیر هم مدام با تهران ارتباط مستقیم داشتیم. من رانندگی ماشین را به عهده داشتم و از داخل آینه‏ی جلوی ماشین دیدم که آقای گلپایگانی عمامه‏شان را از سر برداشتند و روی صندلی  کنار دستشان گذاشتند. در مسیر که می‏رفتیم، به بیان خاطراتی از حضرت امام پرداختند . یک جا قریب به این مضموم فرمودند: «ایشان اسلام را احیا کرد. اسلام را در ایران زنده کرد و زحمات زیادی کشید». در خلال گفتن  این جملات، صدایشان می لرزید و می‏گریستند. معلوم بود که خیلی به امام ارادت و علاقه دارند.

وقتی که به جماران رسیدیم، منزل آقای رسولی  محلاتی در کنار دفتر و بیت امام برای استراحت آقای گلپایگانی تدارک دیده بودند. شب را هم در همان جا اقامت کردند.

روز بعد 7 صبح، به اتفاق حاج احمد آقا و مرحوم آیت الله گلپایگانی سوار ماشین  شدیم و به طرف مصلا حرکت کردیم . در ماشین نفر سومی هم نشسته بود که آیت الله صافی بود. بقیه ـ حتی آقا جواد گلپایگانی - در ماشین‏های دیگر در ستون اسکورت بودند .

مسیر خاصی را برای حرکت ماشین ما آماده کرده بودند که از همان مسیر عبور کردیم تا جایی که قرار بود نماز در آنجا اقامه شود، پیش رفتیم. جنازه‏ی امام را از قبل از داخل محفظه‏ی شیشه‏ای مخصوص خارج کرده و درون  ماشین یخچال‏دار مخصوص قرار داده بودند  .

ماشین حامل پیکر امام به نقطه ای از مصلا که بنا بود در آنجا بر بدن امام نماز خوانده شود، آمد و دقایقی بعد نماز به امامت مرحوم آیت الله گلپایگانی برگزار شد که صحنه‏ی مربوط به آن را در تلویزیون به نمایش گذاشتند. تمام شخصیت‏ها در این نماز حاضر بودند. سران برخی از ممالک اسلامی هم به عنوان میهمان در این مراسم شرکت داشتند. حضرت آیت الله خامنه‏ای رییس جمهور وقت و آقای هاشمی رییس مجلس شورای اسلامی نیز در صف اول حاضر بودند .

جمعیت چه در حین نماز و چه بعد از آن هجوم آورد  و افراد مایل بودند جلو بیایند و بدن امام را از نزدیک ببینند. فشار عجیبی از سوی جمعیت به قسمت‏های جلو وارد می شد . از قبل چند ردیف مانع برای کنترل جمعیت  تعبیه کرده بودند . از افراد خاصی هم برای حفظ امنیت و حفاظت مراسم دعوت به عمل آورده بودند؛برای مثال از انجمن های اسلامی تهران و ستاد ائمه ی جمعه و ستاد بر گزاری مراسم نماز جمعه . هر کدام از این گروه ها برای حفظ مراسم و کمک به حفاظت سپاه بر نامه هایی داشتند؛ ولی شوق اشتیاق مردم به حدی بود که هیچ کس در بند آداب و ترتیب نبود . به یاد دارم که اتوبوس ها و کانتکس های دو طبقه  به عنوان حصار، دور تا دور آن محوطه  شانه به شانه ی هم پارک کرده بودند تا هجوم جمعیت را کنترل کند؛  ولی سیل جمعیت را می دیدیم که از بالای ماشین ها پایین می پرند و اصلا هم به فکر ارتفاع سه  چهار متری ماشین ها و کانتکس ها نبودند . نمی دانم از آن سو چگونه از این ارتفاع بالا می رفتند و از این سو با کدام جرات پایین می پریدند ! تنها چیزی که مسئله را حل می کرد عشق مردم به امام بود.

 در نزدیکی جای که پیکر امام زمین بود هجوم جمعیت  بیداد می کرد. حتی شخصیت های درجه یک هم درآن حال در پی آن بودند که جلو بروند و دستی به پیکر امام بزنند و خود را با آن تبرک کنند . قدری بعد پیکر امام را به ماشین منتقل  و از آنجا دور کردند تا در مسیرهای تعیین شده به سمت بهشت زهرا تشییع کنند. ظاهرا اکثر مردم متوجه ی انتقال پیکر امام نشده و فکر می کردند که بدن هنوز همان مکانی است که برای نماز  بر زمین گذاشته اند. لذا هجوم بی وقفه ادامه داشت .

ماشین حامل پیکر امام دور می شد . از این دست ماشین ها چند نوع شبیه هم مهیا کرده بودند و قرا ر بود یکی از آنها حامل پیکر امام و بقیه برای رد گم کردن باشد. با این وصف آن روز موفق به تشییع پیکر امام نشدند .

در آن حال بنده در پی آن بودم که حاج احمد آقا و آیت الله گلپایگانی را از شلوغی دور کنم. آن دو بزرگوار را به کنار دیواری بردم و نشستیم تا قدری استراحت کنیم. هوا بسیار گرم بود و آقایان از صبح تا آن‏موقع درگیر سرو صدا و شلوغی  و هجوم  جمعیت بودند و حسابی کلافه شده بودند. آقای محسن رضایی هم در آن شرایط  در کنار ما بودند.

قدری آنجا ماندیم و دیدیم نتیجه‏بخش نیست و هجوم کمتر نمی شود و راه گریز نیست. بنده و برادران سپاه و نیروی حفاظت، دست در دست یکدیگر دیوار گوشتی درست کرده و از آقای گلپایگانی و حاج احمد آقا مراقبت می کردیم.  در این حال حاج احمد آقا رو کردند به آیت الله گلپایگانی و گفتند: «بهتر است من از یک سمت بروم و شما از سمت دیگر تا از این مخمصه خلاص شویم». بعد رو کردند به من که: «حسین آقا! شما کنار آقای گلپایگانی باشید و ایشان را از اینجا خارج کنید و هر جا خواستند ببرید». آقای محسن رضایی به حاج احمد آقا گفتند: «من هم شما را می‏برم».

تعدادی از برادران حفاظت، آقای محسن رضایی و حاج احمد آقا را در بر گرفتند و از یک سو رفتند و طبعاً بخشی از جمعیت که به سمت احمد آقا  هجوم می آوردند، به سمت حرکت ایشان متمایل شدند و فشار روی آیت الله گلپایگانی کاهش یافت . من هم به کمک تنی چند از بچه ها حفاظت ،دست ها را به هم حلقه کردیم و آقای گلپایگانی را در میان گرفتیم.

در آن گیرو داد معلوم نبود که آیت الله صافی در کدام سمت و سو است و سیل جمعیت ایشان را به کدام سمت برده است آیت الله گلپایگانی نگران آقای صافی بودند و گفتند: «اگر ممکن است خبری از ایشان بیاورید که کجا هستند؟» ما از طریق بی‏سیمی که در اختیارمان بود کسب خبر کردیم . خبر رسید که ایشان به یکی از پاسگاه‏های نیروی انتظامی منتقل شده‏اند و آنجا هستند.

در آن حال به آیت الله گلپایگانی عرض کردم بلکه بتوانیم سوار ماشین شویم. فشار جمعیت طبعاً اجازه نمی‏داد که به ماشین مورد نظر سوار شویم. حتی حاج آقا جواد و حاج آقا باقر ـ فرزندان آیت الله گلپایگانی ـ را لابه‏لای جمعیت می‏دیدیم و نزدیک ما بودند؛ ولی جمعیت انبوهی که بین ما حایل بود نمی‏گذاشت، با هم تلاقی کنیم . فشار و هجوم جمعیت باعث شد که چند بار عصای آیت الله گلپایگانی از دستشان افتاد و کفش‏هایشان از پایشان در آمد و حتی عمامه از سرشان افتاد .

از کنار دیواری که در جوار آن پناه گرفته بودیم ، چند متر دور شدیم و وارد یک محوطه‏ی باز در مصلا شدیم . وضع بدتر شد و جمعیت بیشتر به ما و آیت الله گلپایگانی فشار می آورد .

قدری آن سوتر یک وسیله‏ی نقلیه متعلق به کمیته‏ی انقلاب اسلامی پارک کرده بود. من به نظرم رسید که بهترین کار این است که آیت الله گلپایگانی را به آن وسیله برسانیم و سوار کنیم. با هر مکافات و سختی که بود پیش رفتیم و به ماشین رسیدیم. راننده‏ی ماشین معلوم نبود کجاست؟ او را صدا کردیم. قدری بعد راننده پیدا شد  و در ماشین را باز کرد. آقای گلپایگانی  را سوار کردیم. ظاهرا آقا جواد هم خود را به ما رساند و سوار شدند.

به راننده ی ماشین گفتیم حرکت کند. خودرو کمیته با هزار زحمت از جا کنده و  از لابه لای جمعیت خارج شد و خودش را به خیابان رساند. بر خلاف مسیر جمعیت، بی‏هدف در عباس آباد تهران و خیابان شهید بهشتی می‏راندیم. در آن منطقه دنبال خانه ا ی بودم که درش باز باشد و آیت الله گلپایگانی  در آن نفسی تازه و استراحت کنند. ما هم بلکه برویم ماشین خودمان را بیاوریم و آقا را سوار کنیم .

در هیچ خانه‏ی باز نبود به نظر می‏رسید که همه‏ی مردم در خیابان هستند. قدری  پیش رفتیم و در نهایت دیدیم مقابل خانه‏ای، پیرمردی که ظاهرا دستش شکسته بود روی صندلی نشسته است و پیرزنی هم در کنار اوست. ماشین را در کناری پارک کردیم. آیت الله گلپایگانی را به آن دو کهنسال، معرفی کردیم. با اشتیاق و روی گشاده ما را به درون خانه شان راهنمایی کردند. با آنکه برایشان سخت بود، فرشی در حیاط پهن کردند. آقای گلپایگانی روی آن نشستند  بعد برای ما شیر و هندوانه و آب خنک آوردند و پذیرایی مفصلی کردند. خودشان هم خیلی خوشحال بودند. فرزندان آیت الله گلپایگانی (آقا باقر و آقا جواد) به همراه تنی چند از نیروهای حفاظت که با ما بودند، نزد آقای گلپایگانی در آنجا ماندند و بنده دوباره  به مصلا بازگشتم تا ماشین ضد گلوله‏ی امام را با خود بیاورم. دیگر از ستون اسکورت خبری نبود و همه متفرق شده بودند.

با زحمت بسیار ماشین امام را به منزل محل استقرار آیت الله گلپایگانی آوردم. خدمت شان عرض کردم که کجا تشریف می برید ؟ فرمودند: «قم»!

آقا و همراهانشان را سوار کردیم و حرکت کردیم . مسیری را از بیرون تهران انتخاب کردیم. می‏دانستم که از تهران و بهشت زهرا بخواهیم عبور کنیم،  باز به راه‏بندان و فشار جمعیت می‏خوردیم. چند بار خواستیم از مسیر منتهی به میدان آزادی حرکت کنیم ، ولی مشاهده کردیم که راه بسته است و جمعیت با پای پیاده به سمت بهشت زهرا روان است .

به هر کیفیتی که بود بعد از ظهر آن روز ـ حدود چهار و پنج ـ به  قم رسیدیم و آیت الله گلپایگانی را به بیتشان رساندیم .

بعد از آن بنده خودم را سریعاً به تهران برگشتم  تا خودم را به مراسم تدفین امام برسانم. نزدیکی‏های مغرب بود که به بهشت زهرا رسیدم. یکسره با همان ماشین امام جلو رفتم و تا نزدیک‏ترین جایی که با ماشین می‏شد رفت ، پیش رفتم. از قبل می‏دانستم که چه جایی را برای پارک ماشین ها در نظر گرفته‏اند. پاسداران بیت امام هم در نقاط مختلف حضور داشتند و بنده را می‏شناختند و راه را برایم باز می‏کردند. با این حال متاسفانه وقتی که به بهشت زهرا رسیده بودم که مراسم تدفین امام تمام شده بود .

بعد از آن بنده به بیت امام در جماران بازگشتم.

با احمد آقا بر مزار امام

بعد از تدفین امام، شب‏ها به طور مرتب همراه حاج احمد آقا - که لباس شخصی  به تن می‏کردند- به بهشت زهرا می‏آمدیم. هنوز محل دفن امام در یک محوطه‏ی باز و بیابان و پر گرد و خاک قرا ر داشت و هیچ آبادانی در آن صورت نگرفته بود. با این حال، مردم در قالب هیئت ها و دسته ها،  تا صبح مشغول عزاداری و سینه‏زنی بودند.

هر بار که با حاج احمد آقا به آنجا می رفتیم ،پنج شش ساعت و تا پاسی از شب بودیم . گاهی اوقات ایشان به محل دفن امام نزدیک می شدند.در این حال به محافظانشان می گفتند: «کسی دنبال من نیاید! فقط شما حسین آقا! دورادور مراقب من باشید».

بعد همراه با مردم که ایشان را در آن لباس نمی‏شناختند، تا آنجای که می‏توانستند، جلو می‏رفتند. (گاه تا پنج شش متری مزار امام) گاه از جمعیت فاصله می‏گرفتند و حدود صد تا دویست متر دورتر از مدفن امام می‏نشستند و خیره به موقعیت دفن می نگریستند. این برنامه تا چهلم حضرت امام ادامه داشت .

بعد از تدفین امام، همسر، دختران و عروسشان روزی یک بار برای زیارت مضجع شریف آن رهبر سفر کرده  به صورت ناشناس به بهشت زهرا می آمدند .

روز رحلت امام تلخ ترین روز عمرمان بود. آن روز و وقتی که خبر ارتحال امام اعلام شد پیش از آنکه در هجران آن سفرکرده بسوزیم  که جانمان بود و همه چیزمان بود؛  همه‏ی ما سخت نگران آینده‏ی انقلاب بودیم. در همین حال هر وقت یاد آن لحظه‏ها می‏افتیم، تن ما می لرزد و در آن لحظه در فهم و باور ما برای امام خمینی جانشینی وجود نداشت و در آن لحظه در حالی می بایست مرگ آن روح بلند  و مرد الهی و معنوی و روحانی  را می پذیرفتیم که در اطرافمان دشمنان خارجی انقلاب صف آرایی کرده بودند تا اینکه شب آن روز خبر انتخاب مقام عظمای ولایت مرجعیت مقام معظم رهبری  حضرت آیت الله  العظمی خامنه‏ای به رهبری جمهوری اسلامی ایران از سوی مجلس خبر گان رهبری آرامشی در دل ها ایجاد کرد و ما را به آینده ی کشور اسلامی مان امیدوارتر کرد.

خوشحالیم که بعد از رحلت ایشان، رهبری کشور به دست با کفایت مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی) سپرده شده. بنده یکی دو سال نیز افتخار خدمتگزاری نزد ایشان را پیدا کردم  و بعد به قم انتقال پیدا کردم و این توفیق از من سلب شد.

برگزاری مراسم یادواره شهدای شهرستان نطنز

مراسم یادواره 160 شهید شهرستان نطنز و 11 شهید گمنام تحت عنوان «آلاله های آسمانی» با حضور اقشار مختلف مردم در سالن اجتماعات شهید منوچهری برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل تبلیغات اسلامی استان اصفهان، دومین مراسم یادواره شهدای شهرستان نطنز به منظور گرامیداشت یاد و خاطره دلاوریهای شهدا و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بویژه افتخارآفرینان فتح خرمشهر، تجلیل از خانواده معظم شهدا و ایثارگران و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، چهارم خرداد ماه با حضور امام جمعه، رئیس اداره تبلیغات اسلامی، فرماندار، فرمانده ناحیه مقاومت بسیج، مسئولین هیئات مذهبی، روحانیون و سایر مسئولین و اقشار مختلف مردم توسط ستاد برگزاری مراسم یادواره در سالن اجتماعات شهید منوچهری برگزار شد.

در آغاز این مراسم سلیمانی فرماندار و حجت الاسلام طاحونی امام جمعه نطنز نیز طی سخنانی ضمن خیرمقدم به حاضران، برگزاری چنین برنامه هایی را در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بسیار اثر گذار دانستند.

در ادامه این مراسم نیز برنامه سخنرانی سلیمانی فرمانده سپاه صاحب الزمان(عج) اصفهان، نمایش کلیپ هایی از سخنان مقام معظم رهبری و هشت سال دفاع مقدس، تجلیل از خانواده شهداء و در انتها نیز برنامه مدیحه سرایی برگزار شد.

شایان ذکر است اداره تبلیغات اسلامی شهرستان نطنز از اعضاء ستاد برگزاری یادواره شهدای شهرستان نطنز است.

برگزاری همایش خادمین فرهنگ نماز با همکاری کانون فرهنگی الزهراء

همایش تجلیل از خادمین فرهنگ نماز با اعزام روحانی از سوی اداره تبلیغات اسلامی و همکاری اداره آموزش و پرورش و کانون فرهنگی الزهراء نطنز در سالن اجتماعات کانون فرهنگی شهید مطهری برگزار شد.




به گزارش روابط عمومی کانون فرهنگی  الزهراء(س) نطنز، همایش تجلیل از خادمین فرهنگ نماز 28 اردیبهشت ماه ویژه معلمان و دانش آموزان آموزش و پرورش نطنز در محل سالن اجتماعات کانون شهید مطهری با حضور کارشناس فرهنگی اداره تبلیغات اسلامی برگزار شد.

در این همایش حجت الاسلام بیرانوند روحانی اعزامی از سوی اداره تبلیغات اسلامی نطنز به تبیین معنابخشی نماز در سه بخش اسماء نماز، حرکات نماز و مفاهیم نماز پرداخت.

حجت الاسلام بیرانوند در آغاز این مراسم اظهار داشت: کسانی بیشتر می توانند ارتباط واقعی با نماز داشته باشند که برای آنها نماز در سه بخش اسماء و کلمات نماز، حرکات نماز و مفاهیم نماز معنابخش شده باشد و این امر برای ما زمینه اقامه نماز نه قرائت آن را فراهم می کند زیرا ازما قرائت نماز نخواستند به ما نگفتند نماز بخوانید بلکه اقامه نماز را از ما خواسته اند، چون قرائت نماز یعنی لب خوانی، روخوانی، حفظ خوانی ولی اقامه نماز داشتن یک حس همراه با حالت ابهت و عظمت و درک مفاهیم نماز با حضور قلب می باشد.

وی افزود: خداوند در قرآن مجید درباره نماز می فرماید: اقم الصلوه لذکری: نماز ذکر و یاد من است. اینجا سوال می کنیم خدایا نماز یاد چه چیز است؟ جواب این است که یاد مجموعه دین در مجموعه زندگی، یعنی خداوند تبارک تعالی تمام اجزاء دینش را در یک مجموعه ای فشرده کرده و اسم آن را نماز گذاشته است برای اینکه این مجموعه دین بازخوانی و واکاوی شود به ما دستور داده اند پنج مرتبه در شبانه روز نماز بگذاریم تا این مجموعه مرور شود به عنوان مثال اعلام می کنند فلان ماشین 4223 قطعه دارد اگر شما یک قطعه از اینها به اسم باطری را در بیاورید مکانیک می آید برای ما تشریح می کند می گوید ارتباط اینکه استارت زده نمی شود دلکو کار نمی کند و این چرخ نمی تابد با این باطری چیست؟ به این دلیل است که ارتباط شدید بین این اجزاء وجود دارد. لذا کسی که دین شناس است می تواند به شما بگوید رابطه بین حرام خواری و اینکه نماز، نماز نشود، رابطه اینکه ما چشم مان میزان نباشد رابطه اینکه من احترام به والدین نمی گذارم با اینکه نماز اقامه نشود چه ارتباطی وجود دارد لذا دین شناسی مثل حضرت علی(ع) می گوید تمام اعمال تان تابع نماز شماست.

کارشناس دفتر تبلیغات اسلامی با اشاره به خاطره ای از شهید مطهری در خصوص اقامه صحیح نماز بیان داشت: جناب استاد مطهری می گوید درنجف اشرف خدمت یک عالمی به نام آقاسید علی قاضی رسیدم گفتم جناب استاد ما با اینگونه داریم نماز می خوانیم ایشان از من سوال کردند چطور نماز می خوانید استاد جواب می دهد سعی می کنم به ترجمه نماز دقت کنم آن وقت ایشان به من رو کرد و گفت آقای مطهری پس کی نماز می خوانید. با جرقه این بزرگوار متوجه شدم که اقامه نماز اون حس و حالت نسبت به حرکت و مفاهیم نماز است و نماز فقط دقت در ترجمه نیست، باز به قول یکی از اساتید ما مگر می شود چشمت هر چیزی ببیند و گوشت هر چیزی گوش کند و در قلبت به روی همه باز باشد بعد نمازت نماز باشد گفتم پس چیکار کنیم جواب داد توی روز چقدر نماز می خونید گفتم در روز 17 رکعت تقریبا بیست دقیقه گفت مگر می شود حرکت روح و فکر و جانت بیست و سه ساعت و چهل دقیقه توی یک مسیرهای دیگری باشد آنوقت بعد انتظار هم داشته باشی در بیست دقیقه نمازت هم اقامه شود.

وی در خصوص معنابخشی سه بخش نماز اظهار داشت: نماز یک سری اسماء و صفات و کلمات همچون الله، اکبر، احد، صمد، عظیم و یک سری حرکات همچون خم شدن سجده رفتن به حالت ایستاده بودن و غیره و یک سری هم مفاهیم است اگر کسی به واسطه ذکر و یاد خدا با اسماء و صفات و حرکات و مفاهیم نماز آشنا باشد وقتی در نماز هست توی نماز هست به قول بابا طاهر خوشا آنانکه دایما در نمازند.

کارشناس دفتر تبلیغات اصفهان در تبیین چگونگی ذکر دایمی اظهار داشت: ما سه نوع ذکر داریم یک ذکر زبانی یعنی اینکه بگوییم استغفر الله، لااله الاالله و این تا وقتی خوب هست که لغلغه نباشه دغدغه باشه. ذکر دوم ذکر قلبی است نمی دانم توی مسافرتها تابلو اکبر جوجه را دیده اید بابای این اکبر به رحمت خدا رفت یک عده از دوستانش آمدند او را به سرکار بردند اما می بینند کارش را را انجام می دهد اما یک غم سنگینی توی چهره اش است می گوییم چیه می گوید بابام مرده وقتی این جمله را می گوید می خواهد منفجر شود سوال این است که چرا غم بابا فراموش نمی شود چون سرچشمه این محبت قطع نشده کسانی که می خواهند قلبشان ذاکر باشد و توی نماز حقیقتا در نماز باشند باید عشق به خدا حقیقتا در قلبشان جلوه داشته باشد و ذکر سوم ذکر عملی است یعنی اینکه پیرزنی در جلو همین سالن می خواهد از این طرف خیابان به اون طرف خیابان برود و یک آقاپسری از راه می رسد و این کیسه را می گیرد و کمک می کند همین که دستش به کیسه می رسد در نامه عملش می نویسند یا معین المستضعفین یا الله یا رحمن یا رئوف یا جمیل و تمام صفات جمالیه را برای او می نویسند می گوید من ذکر نگفتم بابا تو عملا یک کار خوب انجام دادی، برای همین است که امام صادق(ع) می فرماید کسی دو رکعت نماز درست اقامه کند وارد بهشت می شود و آقا رسول الله نیز فرمودند الصلوه معراج المومن پس مسیر اقامه نماز مسیر صعود است.

حجت الاسلام بیرانوند سپس در خصوص معنابخشی وضو قبل از نماز گفت: مسیر ما به سوی بهشت با طهارت و وضو شروع می شود و وضو از صورت با دست و توسط آب انجام شود، دلیل اینکه صورت را باید بشوییم برای این است که می خواهیم چهره به چهره با خدا ملاقات کنیم و رو در روی خدا بایستیم وجهت وجهی للتی فطر السموات و الارض اگر کسی در طول روز روسیاه و شرمنده و خجالت زده بود نمی تواند رو به روی خدا بایستد و نمازش اقامه شود.

وی افزود: دست مظهر قدرت است و آب مظهر پاکی است یعنی با آبی که مظهر پاکی هست قدرت تان هم باید پاک باشد، به آقایان می گویند از پشت دست وضو بگیرید و به خانم ها می گویند از روی دست که لطیف است وضو بگیرید چون می خواهند بگویند خواهر بزرگوار قدرت شما در لطافت و عشق ورزی و محبت و محبوب بودن است و اگر به اندازه یک لبخند از قدرت تان سوء استفاده کردید دیگر نمی شود نمازتان نماز باشد و به آقایان هم می گویند درست است زور بازو داری اما اگر از قدرتت سوء استفاده کردی سوء الخلق یفسد العمل اعمالتان فاسد می شود، بعد می گویند با آب بیایید دست روی سرتان بشید یعنی باید بینش ها عوض شود و سر از شبهات و اشکالات و ایرادات پاک شود آنوقت به مسح پا می رسیم یعنی دیگر پای شما می کشد به سوی نماز گام بردارید.

وی در خصوص آماده شدن برای نماز پس از وضو اظهار داشت: امام حسن مجتبی(ع) و امام سجاد(ع) به قدقامت الصلوه نماز که می رسیدند رنگ شان زرد می شد وقتی دلیل این پریدگی رنگ را می پرسیدند جواب می دادند من می دانم در مقابل چه خدای باعظمت و بزرگی قد علم کرده ام و ایستاده ام.

حجت الاسلام بیرانوند سپس در معنای تکبیره الاحرام گفت: تکبیره الاحرام به این دلیل نامیده شده است که مواردی با این تکبیر حرام می شود همچون خندیدن و گریه کردن برای دنیا، حرف زدن و مهمتر از همه رو بر گرداندن از خدا و این تکبیری است که همه اینها را حرام می کند.

روحانی اعزامی از سوی اداره تبلیغات اسلامی در تشریح دلایل عربی خواندن نماز بیان داشت: حالا سوال این است که ما چرا باید نماز را عربی بخوانیم ما که فارسی زبان هستیم چرا این نماز به زبان فارسی خوانده نشود، یکی از اساتید دانشگاه اصفهان نقل می کردند که قبل از انقلاب با چهار نفر از دوستان دیگر به سرمون زد نماز را فارسی بخوانیم و همین باعث شد بابای من ما را نزد آیت الله آقاشیخ رحیم ارباب از علمای بزرگ اصفهان بردند و ایشان در مواجهه با ما گفتند شنیدم نماز را فارسی می خوانید گفتیم بله گفت خب رشته شما چیه گفتم زیست بعد ایشان چند تا سوال زیست پرسید و ما نتونستیم جواب بدهیم از یکی دیگر هم که رشته اش ریاضی بود چندتا سوال ریاضی پرسید و اون هم نتوانست جواب بدهد اینجا بود که فهمیدیم خیلی از مسائل را نمی دانی و یک مقدار منیت مان خالی شد از ما خواست نماز را به فارسی بخوانیم و با این جمله شروع کردم که خدا بزرگتر از آن است که وصف شود آقای رحیم ارباب گفت خدا یعنی خودآی که به فارسی یعنی کسی که خودش به وجود آمد اما خدا و خودآ که الله نیست زیرا الله یعنی ای وجودی که هزارتا صفت داری، هم رحیمی، هم رحمانی، هم عطوفی هم ارحمن الراحمینی و هم هزار صفتی که ذات تو و عین تو می باشد؛ این مباحثه در بقیه کلمات فارسی که از نماز می خواندیم نیز ادامه یافت و همین ایراد یعنی مضیق بودن معنای فارسی را ایشان مطرح کرد مثلا وقتی گفتم به نام خداوندی که بخشنده است گفت چرا نگفتی سخی و کریم و دست دلباز اینجا بود که فهمیدیم نمی شود نماز را فارسی خواند.

وی در خصوص بار معنایی زبان عربی خاطر نشان کرد: سال 2006 یک مجمع زبان شناسی در نیویورک آمریکا برگزار شد و نتیجه بررسی زبانها در این مجمع این بود که زبان فرانسه پیچیده ترین زبان، زبان انگلیسی آسان ترین، زبان فارسی شیرین ترین و زبان عربی پربارترین و پرمفهوم ترین زبان است شما ببینید هفتاد تا ترجمه برای بسم الله الرحمن الرحیم شده است اما افرادی چون استاد مطهری، آقامصطفی خمینی و استاد فولادوند که بهترین ترجمه به ایشان اختصاص دارد نظرشان این است که بهترین ترجمه برای این عبارت این است به اسم اللهی که رحمن و رحیم است و این یعنی اینکه نمی شود ترجمه کرد.

وی در ادامه تبیین معنابخشی نماز در خصوص حرکات سجده در نماز اظهار داشت: خب در این حرکتی که ما به سوی بهشت داریم از حضرت علی(ع) سوال کردند برای چی ما به سجده می رویم آن حضرت جواب داد برای اینکه سجده اول به معنای این است که ما از خاک بوده ایم و سر برداشتن یعنی اینکه از خاک آفریده شدیم بعد میان دو سجده یک لحظه توقف می کنیم یعنی یک لحظه در دنیا هستیم و بعد داخل قبر می رویم و تبدیل به خاک می شویم و بعد از سجده دوم سر از خاک بر می داریم و دوباره زنده می شویم و وارد محشر می شویم، خب جالا این سوال پیش می آید که ما ماقبل از سجده پنج تا رکن داریم شامل رکوع، قیام قبل از رکوع، تکبیره الاحرام، نیت و این ها به چه معناست؟ پاسخ این است که ما قبل از اینکه ما از خاک باشیم عالم های دیگری هم بوده است و به آنها هم باید اعتقاد داشته باشیم.

حجت الاسلام بیرانوند در ادامه افزود: آیات سوره مبارکه حمد، اشاراتى درباره خدا و صفات او، مسأله معاد، و درخواست حرکت در راه حق آن هم به صورت جمعی، و قبول جامعیت و ربوبیّت خداوند دارد، همچنین در این سوره علاقه خود را به ادامه راه اولیاى خدا و بیزارى و انزجار از گمراهان و غضب شدگان ابراز مى نما یم و بر اساس روایتی امام رضا(علیه السلام) مى فرمایند: گفته شده در نماز حمد خوانده شود نه سوره دیگر، زیرا هیچ سوره اى جامع تر از سوره حمد نیست و بعد از این سوره نیز سوره اخلاص را می خوانیم و بعد از مفاهیمی چون معاد، صراط، نعمت با مفاهیم احد، صمد، کفوا احد آشنا می شویم اینجاست که می گوییم خدایا من با این کلمات آشنایم خداوندا من نمی توانم در مقابلت قد علم کنم به رکوعت می افتم و خم می شوم و عظمت خداوند را می بینم و دلیل اینکه عده ای زیربار تکلیف الهی نمی روند چون با عظمت خداوند آشنا نشده اند اگر ما در طول روز باعظمت خداوند و شگفتی های عالم خلقت، ویژگیهای ستارگان، پیچیدگیهای جسم و روح مان آشنا شویم در نماز آن وقت معنای رکوع برای ما هضم می شود فقط فکر کرده اید چرا این چربی چشم شما توی این آب نمک مونده و چطور در یک وجب صورت شما آب شیرین آب شور، آب تلخ، آب ترش قرار داده شد و اگر این ها مزه اش به هم بخورد مشاعرت را از دست می دهی.

وی در تحلیل بخش آخر معنابخشی نماز اظهار داشت: بعد از رکوع می رسیم به سجده و سجده به معنای خاکساری در مقابل خداوند و این خاکساری کوچکتم مخلصتم بند کفشتم نیست بلکه بالاتر به معنای این است که خداوندا من خاکتم و چون به خاک افتادی آنوقت است که خداوند می گوید: کمتر از ذره نه ای پست مشو مهر بورز تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان. تا به خا ک خداوند افتادی خداوند نمی گذارد در خاک بمانی و از خاک بلندت می کند و برای یک لحظه وارد دنیا می شوید و ذکر استغرالله می گویید زیرا ذکر دنیا استغفر الله است و بعد وارد قبر می شوید و دوباره از خاک بر می خیزید و وارد محشر می شوید آنجایی که پوستهای ما را در می آورند و هسته و هستی های ما می موند بعد از سجده دوم دوباره بلند می شویم و دوباره حمد و سوره را می خوانیم و با اسماء و صفات الهی آشنا می شویم اینجاست که می فهمیم چیزی نداریم و اوضاع سخت تر از آن است که فکر می کردیم و اینجاست که در قنوت دست به سوی پروردگار دراز می کنند که خداوند دست ما خالی است و چیزی نداریم و خداوند به ما خیر دنیا و آخرت را بده و از عذاب خودت ما را نجات بده و این را بدانید هر چه دایره نداری و فقرتان در برابر پروردگار بیشتر باشد که در مقابل خداوند کسی نیستید و هر چه هست از آن خداست خداوند هم ظرفیت وجودی ما را بیشتر می کند و این فقر و نداری ما ادامه پیدا می کند تا به تشهد برسیم و اینجا به جایگاهی می رسیم که دیگر با چشمان می بینیم و شهادت می دهیم که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد عبد و رسول پرورودگار است یعنی پیامبر مطیع خداوند است یعنی بر اساس خواست و منیت و تشخیص خودش عبادت نمی کرد بر اساس دستور پروردگار عمل می کرد و در پایان صلوات می رسیم و درخواست شفاعت می کنیم چرا که همه ما در روز قیامت نیازمند شفاعت هستیم چرا که اگر یکی از گناهان ما را خدا نبخشد در آن روز می خواهیم چیکار کنیم و بعد از تشهد ما سلام به نبی می دهیم چون با شفاعت در بهشت باز می شود و اولین کسی را که در بهشت می بینیم آقا رسول الله است

حجت الاسلام بیرانوند در تحلیل معنابخشی رکعت سوم و چهارم نیز گفت: در این سیر در رکعت سوم و چهارم تسبیح خداوند را می کنید و نه اینکه ما در بهشت هستیم تسبیح خداوند را می کنیم و از درجات بهشت بالا می رویم اگر شما در طول روز ذکر سبحان الله را بگوید هماهنگ و هم جریان وهم قدرت با تمام هستی می شود و ما در قرآن در موارد متعدد داریم یسبح لله ما فی السموات و الارض.

در پایان این همایش از خادمین فرهنگ نماز با حضور رئیس اداره آموزش و پرورش با اهداء هدایا تجلیل به عمل آمد.