ویژه نامه خطبه فدکیه به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) ۲

http://www.shia-leaders.com/wp-content/uploads/2010/11/image_200862582548598.jpg


«لااله‏الاالله» کلمه‏اى است که تأویلش را اخلاص (1) قرار داده و پیوندش را در دل‏ها نهاده (2) و در فکر براى تعقّل آن، روشنایى ایجاد کرده است.

خداوندى که دیدارش براى دیدگان و توصیفش براى زبان‏ها و درک چگونگى‏اش براى وهم‏ها ناشدنى است، اشیا را نه از چیزى که قبل از آن باشد [و از نیستى] پدیدار ساخت و بدون استفاده از مثال و الگو، اشیا را آفرید و به قدرت خویش، خلق کرد و به خواست خود پدید آورد، بدون این که به آفرینش آنها نیازى داشته باشد و یا در شکل بخشیدن به آنها فایده‏اى برایش باشد، جز این که حکمتش را پایدار، و بر طاعت و قدرتش دیگران را آگاه، و براى آفریدگانش موجب تعبّد و بندگى، و براى دعوتش موجب سرفرازى باشد. پس از آن، بر طاعت و گوش فرادادن آنان ثواب را مترتّب ساخت و بر نافرمانى‏شان عقاب و کیفر نهاد تا بندگانش را از خشم خود بازدارد و به سوى بهشت فراخواند.

«أشهد أنَّ ابى محمّدا عبدهُ و رسولهُ ...»؛ گواهى مى‏دهم که پدرم محمد بنده و رسول اوست. پیش از آن که به او مأموریت دهد، وى را برگزید و برترى و شرافت بخشید و پیش از پدید آوردنش، او را نام نهاد(3) و پیش از آن که او را مبعوث کند، برگزیده است، در آن هنگام که آفریدگان در پس پرده غیب مکتوم و در پشت پرده‏هاى ترسناک(4) نگهدارى شده و در کنار مرز نیستى به سر مى‏بردند؛ چون خداوند نتیجه و پیامد کارها را مى‏دانست و به رویدادهاى روزگاران احاطه داشت و به زمان وقوع مقدّرات و کارهاى شدنى آشنا بود ...

حقى از خداوند بر گردن شماست؛ خداوند را در بین شما عهد و قرارى است که نزد شما گذارده، و بازمانده‏اى است که بر شما به خلافت و نیابت خود برگزیده است و آن کتاب ناطق الهى و قرآن راستین، نور درخشان و چراغ تابناک است.

سپس حضرت رو به اهل مجلس کرد و فرمود: شما اى بندگان خدا! مخاطبان و مسئولان مستقیم امر و نهى الهى و حاملان دین و وحى او و امین‏هاى خداوند بر خویشتن و رسانندگان دین خدا به دیگر امّت‏ها هستید. حقى از خداوند بر گردن شماست؛ خداوند را در بین شما عهد و قرارى است که نزد شما گذارده، و بازمانده‏اى است که بر شما به خلافت و نیابت خود برگزیده است و آن کتاب ناطق الهى و قرآن راستین، نور درخشان و چراغ تابناک است. دیدگاهش مستدل و روشن، اسرارش آشکار [در نزد اهل آن] و ظواهرش درخشان است. پیروانش مورد غبطه دیگران و پیروى‏اش راهبر به سوى بهشت برین و تلاوت آن موجب نجات است. به وسیله آن مى‏توان به حجت‏هاى الهى دست یافت، و دستورات واضح، حرام‏هایى که از آنها بر حذر شده‏اید، دلایل روشن، براهین کافى، فضیلت‏هاى مستحبى، امور جایز که موهبتى‏اند، و نیز قوانین مکتوب خداوندى از طریق آن (قرآن) حاصل مى‏گردند.

پس از این بیانات تفسیرى و روشن از مضامین مطرح شده، به تفسیر و تبیین مضامین و محتواى معارف و احکام مندرج در قرآن پرداخته است و پیرامون 20 مضمون قرآنى بیانات خویش را ادامه داده که به مناسبت هر یک، آیات مربوط را ذکر مى‏کنیم:

1. ایمان؛ پاکى از شرک: «فَجَعَلَ اللهُ الایمانَ تطهیراً لکم مِن الشرکِ.» (در قرآن کریم 736 بار مشتقات «أمن» آمده که از این تعداد 18 بار لفظ «آمنوا» است.)

2. نماز؛ تغذیه و پاکى از آلودگى تکبّر: «و الصلاةَ تنزیها لکم عَنِ الکِبر.» (در قرآن کریم 99 آیه درباره نماز آمده‏اند.)

3. زکات؛ پاک ساختن روح و افزایش روزى: «والزکاةَ تزکیةً لِلنَّفسِ و نماءً فى الرزقِ.» (در قرآن کریم 32 آیه درباره زکات ذکر شده‏اند.)

4. روزه؛ تثبیت اخلاص: «والصیامَ تثبیتا لِلاخلاصِ.» (در قرآن کریم 13 آیه درباره روزه آمده‏اند.)

5. حج؛ استحکام دین: «والحجَ تشییدا للدین.» (در قرآن کریم 12 آیه درباره حج مى‏باشند.)

6. عدل؛ نزدیکى و تألیف دل‏ها: «والعدلَ تنسیقا لِلقلوبِ.» (در قرآن کریم 37 آیه درباره عدل گرد آمده‏اند.)

7. فرمان‏بردارى از فرمان‏هاى ما؛ انتظام امّت اسلام: «و طاعتَنا نظاما لِلملَّةِ.» (در قرآن کریم 19 آیه با لفظ «اطیعوا» آمده‏اند که یک بار آن اطاعت اولى‏الامر است. (نساء/ 59)

8. امامت؛ امنیت از خطر تفرقه: «و اِمَامتنا اماناً مِن الفَرقةِ.» (اشاره به آیه «و جَعلنا لِلمتّقینَ اِماما» (فرقان/ 74)

9. جهاد؛ عزّت اسلام و ذلّت کافران و منافقان: «والجهادَ عِزّا للاسلام.» (41 آیه درباره جهاد و مجاهد موجودند که 4 آیه آن با لفظ امر «جاهَدوا» مى‏باشند.)

10. صبر؛ جلب خیرات: «والصبرَ معونةً على استیجابِ الاجرِ» (103 آیه درباره صبر و مشتقّات آن مى‏باشند.)

11. امر به معروف و نهى از منکر؛ اصلاح حال عموم: «والاَمرَ بِالمعروفِ مَصلحةً للعامّةِ» (در 6 آیه تکرار هر دو لفظ با هم، 39 آیه از ماده «معروف» و 15 آیه از ماده «منکر» ذکر شده‏اند.)

12. احسان به پدر و مادر؛ جلوگیرى از خشم خدا: «و بِرَّ الوالدینِ وقایةً مِن السخطِ.» (5 آیه درباره احسان به پدر و مادر آمده‏اند.)

13. پیوند خویشاوندى؛ تأخیر اجل و طول عمر: «و صلةَ الارحامِ منماةً للعددِ.» (اشاره به آیه «و اُولوا الارحامِ بعضُهم اَولى بِبعضٍ فِى کتابِ اللهِ» (احزاب: 6) مى‏باشد.)

14. قصاص؛ احترام و حرمت خون‏ها: «والقصاصَ حصنا لِلدّماءِ.» (5 آیه درباره قصاص در قرآن کریم ذکر شده‏اند.)

15. وفاى به نذر؛ در معرض آمرزش حق قرار گرفتن: «والوفاءَ بالنَذرِ تَعریضاً لِلمَغفرةِ.» (اشاره به آیه «و اوفوا بالعهدِ اِنَّ العهدَ کانَ مسئولاً.» (اسراء: 24 / انعام: 152»)

. کم نفروختن؛ تغییر خوى و عادت کم‏گذارى از حق دیگران: «و توفیةَ المکائیلِ و الموازینِ تغییرا للمبخس» (اشاره به مضمون آیات چهارگانه «و اوفوا الکیلَ و المیزانَ بِالقسطِ»)

17. نهى از مى‏خوارگى؛ پاکیزه شدن از آلودگى‏ها: «والنَهىَ عَن شُربِ الخمرِ تنزیها عَن الرّجسِ» (اشاره به آیات تحریم خمر «مائده 90 و 91 / بقره 219»)

18. دورى از تهمت؛ مانع لعنت: «و اجتنابَ القذفِ حِجابا عن اللعنةِ.» (اشاره به مضمون آیه «اِجتنبوا قولَ الزورِ» «حج: 30»)

19. ترک دزدى؛ موجب عفّت و خویشتن‏دارى: «و ترکَ السرقة ایجابا لِلعفّةِ.» (اشاره به آیه والسارقُ و السارقةُ فاقطعُوا اَیدیهُما جزاءً بما کَسَبا. «مائده: 38»)

20. حرمت شرک؛ موجب اخلاص در قبول ربوبیت در پذیرش توحید محض: «و حَرَّمَ اللهُ الشرکَ اخلاصا بالربوبیّة.» (168 بار لفظ «شرک» و «مشرکین» در قرآن کریم آمده‏اند و حرمت شرک مورد تأکید قرار گرفته که آیه «اِنَّ اللهَ لا یَغفرُ اَن یُشرکَ به» «نساء: 48» تصریح در آن است.)

آن‏گاه پس از تبیین فلسفه احکام مزبور، به تقواى الهى توصیه کرده، مى‏فرماید: «اتَّقُواْ اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنتُم مُّسْلِمُون.» (آل عمران: 102) بدین ‏وسیله، اطاعت از خدا در فرمان‏هاى وارد شده و نهى‏هاى مذکور را مورد تأکید قرار مى‏دهد: «و اطیعوا اللهَ فیما اَمرَکم به و نَهاکُم عَنه فانّه «إِنَّمَا یَخْشَى اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»» (فاطر: 28) و سپس وارد محتواى اصلى خطبه مى‏گردد.

 

پینوشتها:

1- علاّمه مجلسى ذیل کلمه «اخلاص» در شرح لغات خطبه آورده است: «مقصود از اخلاص آن است که همه اعمال را براى خداوند خالص نمود، ریا و هدف‏هاى فاسد را با آن مخلوط نکند و در هیچ یک از کارهایش به غیر خداوند توسّل نجوید و تأویل کلمه توحید همین است؛ زیرا کسى که یقین داشته باشد خالق و مدبّر، خداوند است و در خدایى‏اش با کسى شریک نیست، بر او لازم و سزاوار است که در پرستش او کسى را شریک قرار ندهد و در هیچ کارى به غیر او متوجه نشود

2- وى همچنین در فراز «پیوندش را در دل نهاده است»، مى‏گوید: در این فقره، چند احتمال وجود دارند:

اول. خداوند بر دل‏ها آنچه را که لازمه این کلمه کرده عبارتند از: عدم ترکیب در ذات خدا و عدم زیادتى صفات کمالیه بر ذات خداوند، و امثال این‏گونه مطالب را، که مربوط به توحیدند، واجب و حتم قرار داده است.

دوم. آنچه عقل از این کلمه به آن مى‏رسد، به قلب متصل مى‏کند و آیات آفاق و انفس به او مى‏نمایاند و با توحید فطرى آن را کامل مى‏کند و در دل‏هایشان مستقر مى‏سازد.

سوم. ممکن است مقصود آن باشد که عقل‏ها را مکلّف به رسیدن به آخرین درجه دقایق کلمه توحید و تأویل نکرده، بلکه همه دل‏ها را مکلّف ساخته است که به ظاهر معنایش اذعان و اعتراف کنند و مقصود از «وصول» همین است.

چهارم. احتمال دارد ضمیر در کلمه «موصولها» در عبارت «وَ ضَمَّنَ القلوبَ موصولَها» به قلوب برگردد؛ یعنى بر دل‏ها بیش از آن اندازه که امکان وصول دارند، لازم نکرده و رسیدن به تأویل کامل این کلمه طیّبه و دقایقى که از آن استنباط مى‏شوند و یا به طور مطلق، اصولاً رسیدن به این‏ها را بر دل‏ها واجب ننموده است. وى در انتها، این تفسیر چهارم از عبارت مزبور را بر سایر وجوه ترجیح داده است. (محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ کمپانى، ج 8، ص 114.)

3- سیوطى در کتاب الاتقان مى‏نویسد: ابن ابى حاتم از عمرو بن مرّة روایت کرده است که پنج نفر پیش از آن که موجود شوند نام‏گذارى شدند: یکى از آنها حضرت محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بود که حضرت عیسى علیه‏السلام به وجود او بشارت داد و گفت: «وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَد ...» (صف/ 6) و این اشاره به بیان مزبور دارد.

4- شاید مقصود از «پرده»، نیستى یا حجاب‏هاى اصلاب و ارحام باشد، و این که آنها را نسبت به «اهاویل» داده، به خاطر وجود منابع و عوامل بازدارنده در این حالت است. و شاید مقصود آن باشد که آنان در آن حال از «أهاویل» و چیزهاى ترس‏آور مصون و محفوظ بودند؛ زیرا ترس و هول پس از وجود، به اشیا مى‏رسد و در حال نیستى، ترس و وحشتى نیست و گفته شده است: تعبیر «أهاویل» از قبیل تعبیر از درجات عدم به ظلمت‏ها و تاریکى‏هاست. (رحمانى همدانى، فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفى، ترجمه سیدحسن افتخار زاده سبزوارى، بدر، 1376، ص 479.)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد