اسرار تخت پرنده عبدالله بن زبیر در فیلم مختارنامه

رضا کیانیان 1

هنگام ساخت یک فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی اتفاقات جالب زیادی رخ می‌دهد که از دید دوربین‌ سریال پنهان می‌ماند، اما بازگویی آنها گاهی لذت دیدن فیلم یا سریال را دو چندان می‌کند.

سریال «مختارنامه» هم یکی از سریال‌هایی است که با توجه به 10 سالی که صرف ساخت آن شده، نکات حاشیه‌ای و جذابی دارد.

مختار بعد از خروج از کوفه راهی مکه می‌شود. مکه جایی است که در آن آل زبیر حکومت می‌کنند. اگر سریال امام علی(ع) را به یاد داشته باشید، در آن عبدالله بن زبیر فرزند بزرگ سیف‌الاسلام زبیر حضور داشت که نقش او را مرحوم منصور والامقام ایفا می‌کرد.نقش عبدالله بن زبیر را هم اکبر سنگی بازی می‌کرد.

حالا بعد از گذشت سال‌ها از آن مقطع تاریخی، در «مختارنامه» ایفای نقش عبدالله بن زبیر به رضا کیانیان سپرده شده است. بازیگری که با آغاز بازی‌اش از قسمت دوازدهم سریال «مختارنامه»، فضای کلی سریال نیز تاحدودی متاثر از این بازی شد.

مختار تصور می‌کند آل زبیر به دلیل دشمنی با بنی‌امیه می‌توانند متحد خوبی برای او باشند، اما وقتی به مکه می‌رسد، مشاهده‌هایش از این حکومت و حاکم آن عبدالله بن زبیر همه تصویرهای ذهنی او را به هم می‌ریزد.

آل زبیر با تکیه بر ثروت فراوان خود، حکومتی پرزرق و برق برای خودشان راه انداخته‌اند و کعبه را با طلا زینت داده‌اند. حکومت اشرافی آنها جلوه‌های مختلفی دارد که یکی از آنها نیز تختی است که از آسمان به زمین می‌آید.

این تخت که توجه هر تازه واردی را به خود جلب می‌کند، تعبیری از تخت سلیمان است و عبدالله آن را اصطلاحا بومی‌سازی کرده است!

شاید این تخت با آن ظاهر و هیبت برای شما هم جذاب و سئوال برانگیز بوده است. مکانی که این تخت در آن قرار گرفته،دار العماره مکه است.

بنای دارالعماره مکه درست در همان جایی ساخته شد که دارالعماره کوفه ساخته شده است. یعنی بعد از پایان فیلمبرداری بخش‌های مربوط به دارالعماره کوفه، این بنا تغییر شکل پیدا کرد و به دارالعماره مکه تبدیل شد. ارتفاع این محل از بالا تا کف زمین چیزی حدود هشت متر بود.

تخت به چهار طناب ضخیم از جنس کنف وصل بود که در بالا به یک سیم بکسل وصل می‌شد. در عالم واقعیت احتمالا این طناب‌ها توسط چندین کارگر کشیده می‌شد تا تخت عبدالله پایین و بالا برود، اما در سریال مختارنامه این کار به کمک ابزار برقی و مکانیکی اتفاق افتاد.

به این شکل که در پشت دیوارهای این بخش از کاخ، قرقره‌های افقی و عمودی به موازات هم نصب شده بود که به یک الکترو موتور برقی که معمولا در ساختمان‌های در حال ساخت برای بالا بردن مصالح از آن استفاده می‌شود، متصل بود.

یک وزنه تعادل نیز در همین مکان قرار داشت که وزن آن حدود 200 کیلو گرم بود. این وزن معادل وزن تخت و فردی بود که بر روی آن می‌نشست و هر بار که نیاز به حرکت دادن این تخت بود، با فشار دادن یک دکمه تخت بالا و پایین می‌شد.

این طناب‌ها به شدت محکم بودند و بر اساس محاسبه‌های دقیق ساخته شده بودند تا خدای ناکرده، هنگام بالا و پایین شدن کیانیان را زمین نیندازند و موجب بروز حادثه برای او نشوند.

عبدالله بن زبیر تخت گردانی هم داشت که هنگام مذاکره بر روی آن می‌شست. در عالم واقعیت احتمالا این تخت توسط عده‌ای از خدمه کاخ گردانده می‌شد اما در سریال مختارنامه، تخت گردان مذکور بر روی گودال عمیقی ساخته شده بود که با ابزارهای مکانیکی در داخل زمین و حول یک محور، می‌توانست افراد نشسته بر روی آن را بچرخاند.

تخت‌های عبدالله بن زبیر و نحوه کار کردن آنها همیشه یکی از جذاب‌ترین بخش‌هایی بود که افراد هنگام بازدید از پشت صحنه سریال «مختارنامه» به آن توجه می‌کردند.

مدیر روابط عمومی سریال «مختارنامه»

گزارشی از عزاداری ارامنه

در ضلع غربى میدان هفتم تیر، چادرى برپا شده است. تن سرد آسفالت خیابان را با فرش‌هاى ماشینى دستباف مفروش کرده‌اند. گوشه‌اى از چادر سماور بزرگى روى میز گذاشته و به عزاداران چاى می‌دهند. طى سه روز نخست دهه محرم، داربست بالا می‌رود و چادر برزنتى بر پا می‌شود. بیش از ??? عزادار اقلیت‌هاى مذهبى مسیحى و زرتشتى، زیر چادر هیأت ثارالله گرد هم می‌آیند و در عزادارى سالار شهیدان به سینه‌زنى می‌پردازند.

«ادموند طوفانیان» یکى از مؤسسان و بانیان این تکیه می‌گوید: «در سال‌هاى گذشته، جوانان و نوجوانان ارمنى به اتفاق دوستان مسلمانشان به هیأت‌هاى مذهبى مسلمانان می‌رفتند. آنان در دسته‌ها و تکایاى شیعیان سینه‌زنى می‌کردند و بسیارى از اعضاى هیأت نمی‌دانستند که جوان مسیحى کاتولیکى در کنارشان براى امام آنها سوگوارى می‌کند. در سال ???? باخبر شدیم که حدود چهارصد نفر از جوانان ارامنه در این مراسم شرکت می‌کنند. از همان سال بر آن شدیم هیأتى راه بیندازیم و خیل جوانان مسیحى علاقه‌مند به شیعیان و امامشان را گردهم آوریم».

وى در خصوص مشکلات این طرح می‌گوید: «ابتدا طرح ما موارد ابهام زیادى بین جامعه ارامنه و حتى مسلمانان به وجود آورد. پس از توجیه آنان در خصوص اهداف راه‌اندازى هیأت، تکیه ثارالله را در مرکز شهر برپا کردیم».

وى در خصوص استقبال مردم می‌افزاید: خیلى از مسلمانان پس از شنیدن این خبر خوشحال شده و براى تأسیس هیأت، تمایل نشان دادند». نکته جالب توجه در برگزارى مراسم عزادارى این هیأت، حضور واعظ مسلمان است. معمولاً وعاظى به این هیأت دعوت می‌شوند که به شرح فرهنگ عاشورا و اهداف انسانى امام حسین(ع) می‌پردازند. برگزارى مراسم، مانند مسلمانان است. مداح، نوحه می‌خواند و جمعیت زیادى که زیر چادر گرد هم آمده‌اند، پس از سینه‌زنى، زمانى که میدان هفتم تیر در مرکز شهر ازدحام خود را از دست داده، به شکل دسته عزادار از چادر بیرون می‌آیند. جمعى از عزاداران در بیرون چادر به انتظار ایستاده‌اند. جوان بلندقامتى که علامت را به دوش می‌کشد، بى‌قرار دست بر طاق شال‌ها می‌کشد. نوجوانان کتل‌ها و پرچم‌ها را برمی‌گیرند و چند گام پیشتر می‌ایستند. هر سال بر تعداد مشتاقان امام حسین(ع) افزوده می‌شود. در این بین که جمعیت داخل چادر، سینه‌زنى و نوحه‌خوانى جمعى را آغاز کرده‌اند، با هم‌آویى تک‌خوان از چادر بیرون می‌آیند و در صفوفى منظم راهشان را در خیابان بهار شیراز، مرکز اقلیت‌هاى دینى، پیش می‌گیرند. زنان نیز در پى دسته روانند و سینه زنان با هیأت حرکت می‌کنند. پس از مراجعت دسته به هیأت ثارالله عزاداران نذورات هموطنان مسیحى‌شان را میل می‌کنند.

طوفانیان در این‌باره می‌گوید: «چاى، قند، برنج، گوشت و کلیه هزینه‌هاى هیأت را مسیحیان علاقه‌مند به امام حسین(ع) نذر می‌کنند. از سال ???? نام هیأت را در لیست تکایاى عزادارى تهران ثبت کرده‌ایم و هر سال بر تعداد عزاداران افزوده می‌شود. آمار پراکنده نشان از حضور جمعیت ??? نفره از ارامنه دارد».

نکته حائز اهمیت، حضور مسلمانان در کنار پیروان سایر ادیان است. حتى برخى نمی‌دانند دوستان عزادار کنارشان اقلیت‌هاى مذهبى هستند. او می‌گوید: «با نهادینه کردن فرهنگ عاشورا به عنوان آزادگى و انسانیت، هیچ اختلافى بین مذاهب وجود نخواهد داشت. ما خوشحالیم که فرزندانمان، فرهنگ آزادمردى و پایبندى به عقاید را بیاموزند، امام حسین(ع) در این زمینه یک الگو است». پس از نوحه‌خوانى‌ها به زبان فارسى و صرف شام و چاى، دست‌ها بالا می‌رود. این بار به زبان ارمنى دعا می‌خوانند. از چهره‌هاشان پیداست که براى قبولى عزادارى و عباداتشان و نیاز تمام نیازمندان، دعا می‌کنند.

ماه و آب

مشک برداشت که سیراب کند دریا را

رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را


آب روشن شد وعکس قمر افتاد درآب

ماه می خواست که مهتاب کند دریا را


تشنه می خواست ببیند لب اورا دریا

پس ننوشید که سیراب کند دریا را


کوفه شد علقمه،شق القمری دیگر دید

ماه افتاد که محراب کند دریا را


تا خجالت بکشد سرخ شود چهره ی آب

زخم می خورد که خوناب کند دریا را


ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس

تا درآغوش خودش خواب کند دریا را


آب مهریه ی گل بود و الا خورشید

در توان داشت که مرداب کند دریا را


کاش روی دل خشکیده ی ما آن ساقی

عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را


روی دست تو ندیده ست کسی دریا دل

چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

حمیدرضا برقعی 

منبع: http://www.emamhossein.com

اقامه عزای حسینی در محضر مقام معظم رهبری

در شب عاشورای حسینی، شب شهادت ثارالله و یاران با معرفت و با اخلاصش، مراسم باشکوه عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام، با حضور حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی و قشرهای مختلف مردم در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار شد.

در این مراسم که جمعی از مسئولان نیز حضور داشتند، ابعاد نهضت عاشورا تبیین شد و سپس مداحان اهل بیت عصمت و طهارت به ذکر مصیبت قافله سالار کربلا و نوحه سرایی پرداختند.

یاد آور می شود این مراسم عزاداری که از روز دوشنبه هفتم محرم آغاز شده است، تا روز جمعه یازدهم محرم ادامه خواهد داشت.
مراسم عزاداری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
ادامه مطلب ...

بعد از شهادت حضرت امام حسین (ع)

روز عاشورا، در گیرودار جنگ، ابوثمامه صائدی وقتی دید وقت نماز ظهر فرا رسیده، نزد امام حسین علیه السلام رفت و به او عرض کرد:« یا اباعبدالله، جانم به فدایت! سپاه دشمن به تو نزدیک شده و به خدا سوگند من باید پیش از تو کشته شوم. اما دوست دارم قبل از اینکه خداوند را ملاقات کنم، نمازی را که اکنون وقتش رسیده، با تو خوانده باشم

امام حسین علیه السلام سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:« نماز را به یادم آوردی، خداوند تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری، وقت نماز است.» آن‌گاه فرمود:« به دشمن بگویید مهلتی بدهد تا ما نماز بگزاریم

حصین بن تمیم از سپاه کوفه گفت:« نماز شما قبول نیست

حبیب بن مظاهر پاسخ او را داد و جنگ تن به تنش با حصین، منجر به شهادتش شد.

زهیر بن قین و سعید بن عبدالله پیشاپیش امام علیه السلام ایستادند و امام با نیمی از اصحاب نماز خوف به‌جا آوردند؛ در طول نماز، سپاه دشمن آن قدر نیزه به سوی آنان پرتاب کرد که به محض پایان نماز، سعید بن عبدالله بر زمین افتاد و به شهادت رسید.

راوی گفت چون لشکر ، آن حضرت را شهید کردند به جهت طمع ربودن لباس او بر جسد مقدس آن شهید مظلوم روی آوردند، پیراهن شریفش را اسحق (لعین) ابن حیوه حضرمی برداشت و بر تن پوشید و مبروض شد و موی سر و رویش ریخت، و در آن پیراهن زیاده از صد وت ده سوراخ تیر و نیزه و شمشیر بود.

عمامه آن حضرت را اخنس (لعین) ابن مرثد و به روایت دیگر جابرن یزید ازدی براشت و سر بست دیوانه یا مجذوم شد. و نعلین مبارکش را اسود (لعین) بن خالد ربود. و انگشتر آن حضرت را بحدل (لعین) بن سلیم با انگشت مبارکش قطع کرد و ربود. مختار به سزای این کار دستها و پاهای او را قطع نمود و گذاشت او در خون خود بلغطید تا به جهنم واصل گردید. و قطیفهء خز آن حضرت را قیس (لعین) بن اشعث برد و از این جهت او را قیس القطیفه نامیدند.

وایت شده که آن ملعون مجذوم شد و اهلبیت او از او کناره کردند و او را در مزابل افکندند و هنوز زنده بود که سگها گوشتش را می‌دریدند.

زره آن حضرت را عمر سعد (ملعون) برگرفت و وقتی که مختار او را بکشت آن زره را به قاتل او ابوعمره بخشید، و چنین می‌نماید که آن حضرت را دو زره بوده زیرا گفته‌اند که زره دیگرش را مالک بن یسر ربود و دیوانه شد. و شمشیر آن حضرت را جمیع بن الخلق اودی، و به قولی اسود بن حنظله تمیمی، و به روایتی فلافس نهلشی برداشت، و این شمشیر غیر از ذوالفقار یا امثال خود از ذخایر نبوت و امامت مصون و محفوظ است.

مؤلف گوید که در کتب مقاتل ذکری از ربودن جامه و اسلحه سایر شهداء‌ رضوان الله علیهم نشده لکن آنچه به نظر می‌رسد آن است که اجلاف کوفه ابقاء‌ بر احدی نکردند و آنچه بر بدن آنها بود ربودند. ابن نما گفته که حکیم (لعین) بن طفیل جامه و اسلحه حضرت عباس علیه السلام را ربود.

مختارنامه

ادامه مطلب ...

آخرین نماز امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا

روز عاشورا، در گیرودار جنگ، ابوثمامه صائدی وقتی دید وقت نماز ظهر فرا رسیده، نزد امام حسین علیه السلام رفت و به او عرض کرد:« یا اباعبدالله، جانم به فدایت! سپاه دشمن به تو نزدیک شده و به خدا سوگند من باید پیش از تو کشته شوم. اما دوست دارم قبل از اینکه خداوند را ملاقات کنم، نمازی را که اکنون وقتش رسیده، با تو خوانده باشم

امام حسین علیه السلام سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:« نماز را به یادم آوردی، خداوند تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری، وقت نماز است.» آن‌گاه فرمود:« به دشمن بگویید مهلتی بدهد تا ما نماز بگزاریم

حصین بن تمیم از سپاه کوفه گفت:« نماز شما قبول نیست

حبیب بن مظاهر پاسخ او را داد و جنگ تن به تنش با حصین، منجر به شهادتش شد.

زهیر بن قین و سعید بن عبدالله پیشاپیش امام علیه السلام ایستادند و امام با نیمی از اصحاب نماز خوف به‌جا آوردند؛ در طول نماز، سپاه دشمن آن قدر نیزه به سوی آنان پرتاب کرد که به محض پایان نماز، سعید بن عبدالله بر زمین افتاد و به شهادت رسید.

شب عاشورا

پس همین که شب عاشورا نزدیک شد حضرت امام حسین علیه السلام اصحاب خود را جمع کرد، حضرت امام زین العابدین علیه السلام فرموده که من در آن وقت مریض بودم با آن حال نزدیک شدم و گوش فرا داشتم تا پدرم چه می‌فرماید، شنیدم که با اصحاب خود گفت:

ثنا می‌کنم خداوند خود را به نیکوتر ثناها و حمد می‌کنم او را بر شدت و رخاء، ای پروردگار من سپاس می‌گذارم ترا بر اینکه ما را به تشریف نبوت تکریم فرمودی، و قرآن را تعلیم ما نمودی، و به معضلات دین ما را دانا کردی، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا کردی، پس بگردان ما را از شکرگزاران خود.

پس فرمود: 

اما بعد، همانا من اصحابی با وفاتر و بهتر از اصحاب خود نمی‌دانم و اهل بیتی از اهل بیت خود نیکوتر ندانم، خداوند شما را جزای خیر دهد و الحال آگاه باشید که من گمان دیگر در حق این جماعت داشتم و ایشان را در طریق اطاعت و متابعت خود پنداشتم اکنون آن خیال دیگر گونه صورت بست لاجرم بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا بهر جانب که خواهید کوچ دهید و اکنون پرده شب شما را فرو گرفته شب را مطیه رهوار خود قرار دهید و بهر سو که خواهید بروید چه این جماعت مرا می جویند چون به من دست یابند بغیر من نپردازند.

http://www.madomeh.com/wp-content/uploads/moharam.jpg

ادامه مطلب ...

اینجا بهشت سرخ بدن‎های بی سر است



اینجا بهشت سرخ بدنهای بی سر است
اینجا نگارخانهی گلهای پرپر است

اینجا منا و مشعر و بیت الحرام ماست
اینجا حریم قرب شهیدان داور است

اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق
اینجا مزار قاسم و عباس و اکبر است

اینجا به جای جامهی احرام ما به تن
زخم هزار نیزه و شمشیر و خنجر است

اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک
اینجا به روی سینهی من قبر اصغر است

اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان
گرد و غبار کرب و بلا مُشک و عنبر است

اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی
بر کودکان در به درم سایه گستر است

اینجا تنم به زیر سم اسب، توتیا
اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است

اینجا به جای جای گلوی بریدهام
گلبوسههای زینب و زهرای اطهر است

اینجا به یاد العطش کودکان من
هر صبح و شام دیدهی میثم، ز خون تر است

چیستی عاشورا

مقدمه

روزها همچنان از پی هم می‌گذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه می‌رسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام می‌رسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش می‌دهد. زمزمه‌ای که همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمه‌ها و نام حسین(ع) بود که توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری که با گذشت زمان هنوز فعل حسینی‌شان در اذهان حک شده باقی مانده است.

ادامه مطلب ...

روزشمار محرم

http://www.askquran.ir/gallery/images/16195/1_husain13.jpg

اول محرم

در چنین روزی:
ملاقات حربن یزید ریاحی با امام حسین (ع) قبل از ورود به کربلا
ملاقات امام حسین (ع) با عبیدالله بن حر جعفی در قصر بنی مقاتل دعوت امام (ع) از او برای یاری و نپذیرفتن او

دوم محرم

در چنین روزی:
ورود امام حسین (ع) و همراهانش به کربلا و خبر دادن امام از شهادتشان در این مکان

 سوم محرم

در چنین روزی:
نامه نوشتن امام حسین (ع) برای بزرگان کوفه و آن را به قیس بن مُسَهَّر صیداوی دادن، شهادت قیس در این روز یا فردای آن محتمل است
ورود عمربن سعد به کربلا با ۴۰۰۰نفر

چهارم محرم

در چنین روزی:
خطبه خواندن ابن زیاد در مسجد جامع کوفه و دعوت مردم برای کشتن امام حسین (ع)
 فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین (ع)

پنجم محرم

در چنین روزی:
فرستادن ابن زیاد کسی را به دعوت کردن شبث بن ربعی برای رفتن به کربلا و جنگ با امام حسین (ع) او هم در ابتدا تعارض کرده ولی بعد قبول نمود. او کسی است که به آن حضرت نوشته بود که: «صحراها سبز شده و میوه های ما رسیده و منتظر قدوم تو هستیم». او در کربلا سرکرده ی پیادگان بود و به آن حضرت سنگ می زدند.

ششم محرم

در چنین روزی:
رفتن حبیب بن مظاهر به سوی قبیله بنی اسد برای دعوت قوم خود جهت یاری امام حسین (ع)

 هفتم محرم

در چنین روزی:
جمع شدن لشکر بسیاری از منافقین بر گرد امام حسین (ع) و آن حضرت را محاصره و از آب منع نمودند
رسیدن نوشته ابن زیاد با پیام قطع نمودن آب به خیمه ها حتی یک قطره و عمرسعد عمروبن حجاج را با پانصد سوار مأمور منع آب برای اهل حرم نمود.
در شب این روز (شب هفتم) ملاقات امام حسین (ع) با عمرسعد واقع شد
امام حسین (ع) حضرت عباس(ع) را با سی سواره و بیست پیاده به طلب آب فرستاد و آنها موفق به آوردن آب شدند.

 هشتم محرم

در چنین روزی:
شب نهم شمر پشت خیمه امام حسین (ع) آمد و امان نامه عبیدالله را برای حضرت عباس (ع) و برادرانش آورد و رد کردن آن حضرت
در شب این روز امیه بن سعد با جمعی محرمانه خدمت امام حسین (ع) رسیدند و به نقل صاحب حدائق در حمله اول در کربلا شهید شدند.

 نهم محرم

در چنین روزی:
این روز «تاسوعا» است روز محاصره شدن امام حسین (ع) در کربلا(شمر با لشکری مجهز وارد کربلا شد ونامه ابن زیاد را به عمر بن سعد داد در حالی که عمر بن سعد در شط  فرات آب تنی می کرد این روز فرمانده قشون کوفه عمر بن سعد تیری در کمان نهاد و به سوی خیام امام حسین (ع) پرتاب کرد)
 مهلت گرفتن امام حسین (ع) یک شب جهت عبادت و نماز...
نصب خندقی اطراف خیمه ها

دهم محرم

در چنین روزی:
روز «عاشورای حسینی«( شهادت امام حسین (ع) و یاران با وفایش واسائه ادب به ساحت مقدس آن حضرت و اهل بیتش(ع))
 ۴۰۰۰ ملک به زمین کربلا آمدند تا در کنار قبر امام حسین (ع) تا ظهور حضرت مهدی(ع) خواهند بود
از آسمان خون و خاک به زمین آمد.

غوغای عطش

 

http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/flour/EMAM.jpg



محرم می آید؛ مثل پرنده ای غریب، از التهاب خاکستری آسمان.

ماه سرخ بلوغ؛ ماهی که در آن، عشق آفریده شد و مردانگی و شرف در عطش معنا گرفت.

ماهی که هیچ واژه ای گنجایش اندوه بی کرانه ی آن را ندارد؛ ماهی که هر ساله، خون خدا را بر آسمان دنیا می پاشد تا ابرهای روزمره، سرخی آفتاب را نپوشاند.

محرم، ماه فریاد، ماه بیداری و پایداری است؛ ماهی که تمام تاریخ، وام دار یک نیم روز آن است.

ماهی که خاک و خون، آتش و عطش و مشک و تیر، رازهای سر به مهر آنند.

ماهی که هفتاد و دو آیه ی سرخ، بر صحیفه ی دل ها نازل شد و هفتاد و دو کهکشان، در مدار هستی قرار گرفت.

ماهی که دست می افتاد و پر و بال می رویید.

ماهی که هر ساله انتظار من و تو را می کشد.

محرّم، فصل مَحرم شدن با خوبی هاست؛ فصل فشردن دست هایی که در کنار فرات، رویید؛ فصل عاشقی کردن.

سال هاست که محرم سیاه پوش است و سینه ها از سوگ، در جوش و خروش.

سال هاست که کربلا، روزهای سردمان را گرما می دهد و بر شب های سیاه مان نور می پاشد.

کیست که آزاده باشد و محرم را به سوگ ننشیند؟

کیست که سوار بر راهوار اشک، به مهمانی عاشوراییان برود و شیفته برنگردد؟

کیست که در سفینه ی نجات وارد شود و در موج های هوس غرق گردد؟

کیست که حسین را چراغ راهش کند و در بیراهه های پر پیچ و خم، گم شود؟

کیست که گوش جان بسپارد و نام تو را در هیاهوی فرات نشنود؟

نمی دانم این چه رازی است که محرم، ماه آغازین سال است، شاید سرّ آن در این باشد که عزت، در گرو قیام و جهاد است و حیات، در سایه ی خون.

لینک های تمام سایت ها و وبلاگ های نطنز

The image “http://www.aftab.ir/e_card/photos/IMC01356.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.


در این پست مجموعه سایت ها و وبلاگ های شهرستان اعم از نطنز، بادرود، خالدآباد، دهستان اریسمان و دهستان طرق رود را قرار داده ایم تا بتوانید  در خصوص نطنز در حوزه های مختلف اطلاعات مورد نیاز را کسب نمایید.

برای دیدن سایت ها و بلاگ های مرتبط با شهرستان نطنز  ادامه مطلب ... را کلیک کنید.

ادامه مطلب ...

بخشی از وصیت نامه شهید دکتر مصطفی چمران



اینها را به نیت آن ننوشته ام که کسی بخواند و بر من رحمت آورد بلکه نوشته ام که قلب آتشینم را تسکین دهم و آتشفشان درونم را آرام کنم.هنگامی که شدت درد و رنج طاقت فرسا می شد و آتشی سوزان از درونم زبانه می کشید و دیگر نمی توانستم آتشفشان وجود را کنترل کنم، آنگاه قلم به دست می گرفتم و شراره های شکنجه و درد را ذره ذره از وجودم می کندم و بر کاغذ سرازیر می کردم ... و آرام آرام به سکون و آرامش می رسیدم. آنچه در دل داشتم بر روی کاغذ می نوشتم و در مقابلم می گذاشتم و در اوج تنهایی خود با قلب خود راز و نیاز می کردم آنچه را داشتم به کاغذ می دادم و انعکاس وجود خود را از صفحه مقابلم دریافت می کردم و از تنهایی به در می آمدم...
اینها را ننوشته ام که بر کسی منت بگذارم، بلکه کاغذ نوشته ها بر من منت گذاشته اند و درد و شکنجه درونم را تقبل کرده اند...اینجا قلب می سوزد اشک می جوشد وجود خاکستر می شود و احساس سخن می گوید.اینجا کسی چیزی نمی خواهد انتظاری ندارد ادعایی نمی کند ... فریاد ضجه ای است که از سینه ای پردرد به آسمان طنین انداخته و سایه ای کمرنگ از آن فریادها بر این صفحات نقش بسته است.
چه زیباست راز و نیازهای درویشی دلسوخته و ناامید در نیمه شب، فریاد خروشان یک انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مرگ، اعتراض خشونت بار مظلومی زیر شمشیر ستمگر، اشک سرد یاس و شکست بر رخساره زرد دلشکسته ای در میان برادران به خاک و خون غلتیده، فریاد پرشکوه حق، از حلقوم از جان گذشته ای علیه ستمگران روزگار.چه خوش است دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن، از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن، بدون بیم و امید علیه ستمگران جنگیدن، پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن، به همه طاغوتها نه گفتن، با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن.
جایی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند، دیگر از کسی واهمه نمی کند تا حق را کتمان نماید...آنجا، حق و عدل، همچون خورشید می تابد و همه قدرتها و حتی قداستها فرو می ریزند و هیچکس جز خدا - فقط خدا- سلطنت نخواهد داشت.من آن آزادی را دوست دارم و از اینکه در دوره های سخت حیات آن را تجربه کرده ام خوشحالم و به آن اخلاص و سبکی و ایثار و لذت روحی و معراج که در آن تجربه ها به آدمی دست می دهد حسرت می خورم.خوش دارم که کوله بار هستی خود را که از غم ودرد انباشته است بر دوش بگیرم و عصا زنان به سوی صحرای عدم رهسپار شوم.